بيان مساله
« رويكرد سيستمي» به عنوان برخورد نظام مند با مسائل سازماني، برنامه هاي اجرايي و توسعه اي سازمان و فعاليتهاي مرتبط با آن از جمله رويكردهاي نوين و كارسازي است كه در تحقق اهداف سازمان سهم مؤثري خواهد داشت. توجه به اين رويكرد در حوزه منابع انساني از اهميت ویژه اي برخوردار است . واقعيت اين است كه وظيفه هاي اصلي منابع انساني مانند استخدام ،گزينش و انتخاب ، پرداخت حقوق ، برنامه ريزي مسير شغلي ،ارزيابي عملكرد كاركنان ، آموزش و ... در واحدهاي گوناگون و بدون هماهنگي با هم انجام ميشود البته اين ناهماهنگي بي دليل نيست چرا كه وظيفه هاي منابع انساني در واكنش به دشواريهاي ويژه طرح ريزي شده اند ، هدفهاي منابع انساني ممكن است با ديگر هدفها ناسازگار باشد و همچنين متخصصين منابع انساني كارهاي خود را كمتر با توجه به آنچه كه در ديگر بخشها رخ ميدهد انجام ميدهند. براي از ميان بردن اين دشواريها بايد ديدگاهي سيستمي و كل نگر داشت. همچنين مديريت براي ارزيابي اثربخشي وظايف نياز دارد فعاليتهاي مذكور را در حوزه« استراتژيهاي منابع انساني» بسنجد.
«استراتژي» عبارتست از تعيين اهداف و آرمانهاي بلندمدت و اساسي براي يك شركت و پذيرش مجموعه اي از اقدامات و تخصيص منابع لازم براي حصول به اين اهداف و آرمانها) آرمسترانگ،1381،47 . (مديريت استراتژيك مجموعه اي از تصميمات و اعمالي است كه منجر به طراحي و اجراي استراتژي هايي مي شود كه براي حصول اهداف يك سازمان مورد استفاده قرار ميگيرند ( آرمسترانگ،1381،57). بدين ترتيب ملاحظه ميشود كه استراتژي محصول فرآيند مديريت استراتژيك است . به همين ترتيب استراتژي منابع انساني دستور العملي براي سيستم منابع انساني است كه در آن رسالت، چشم انداز و اولويتهاي واحد وظيفه اي منابع انساني مشخص مي شود )بامبرگرومشولم، 1381،14.(
« استراتژي منابع انساني » در عرصه نظري و به ويژه در عرصه كاربردي، دانشي جوان است كه پيدايش اولين تئوري هاوالگوهاي مربوط به تدوين آن، به كمتراز دو دهه پيش باز مي گردد( مورعي و اعرابي، 1383،25. (
در اين بين سنجش تأثير استراتژي هاي منابع انساني بر عملكرد سازماني از دغدغه هاي متوليان منابع انساني بوده است. آنها با اين چالش مواجه اند كه »چگونه ميتوانند اين تأثير را اندازه گيري كنند؟»
بهترين راهي كه ميتوان نقش منابع انساني را به سنجش عملكرد كسب و كار پيوند زد كدامست و... ؟بنابراين بايد چارچوبي ارائه داد تا مديران منابع انساني بتوانند ابزارهاي مفهومي وعملياتي مورد نياز را براي ساختاردهي نقش ارزش آفرين خود ايجاد نمايند. از جمله اين چارچوبها کارت امتيازات متوازن2 است.
در تبيين جايگاه مدل امتيازات متوازن مي توان گفت كه اين مدل بر اساس عقلانيت محدود در مديريت عمومي بنا شده است چرا كه از ويژگي رضايت بخشي به جاي حداكثرسازي، تجزيه و تحليل از بالا به پائين و استفاده از تغييرات جزئي - تدريجي براي اندازه گيري بهر ه وري كمك ميگيرد( الواني و نقوي،1382،8).