قلمرو حقوق در زمان و
مكان
چكيده:
فلسفه تشريع نظام كيفري
اسلام، تشكيل جامعه سالم بر مبناي سالم سازي محيط زندگي و پيشگيري از جرائم است،
تا بشر در پي آشنايي به وظايف فردي و اجتماعي اش، از انجام هرگونه انحرافات خودداري
ورزد و در صورت عدم تأثير اين راهكارها، مجازات دنيوي (حدود و تعزيرات) در نظر
گرفته شده است؛ تا با برپايي حدود، مصالح بنيادين جامعه پاسداري شود و با اجراي
تعزيرات بزهكاران تأديب و اصلاح شوند، در اين گفتار آنچه مطمح نظر است، نقش زمان و
مكان در قلمرو حدود و تعزيرات مي باشد.
حدود، كيفرهاي منصوص شرعي
هستند كه زمان و مكان تنها در اجراي آن نقش دارند، اما تعزيرات كه تعيين و
اجراي آن بر عهدة حاكم شرع است، نقش آفريني زمان و مكان در آن بيشتر محسوس بوده،
به طوري كه در ملاك اصلي تعزير كه كمتر بودن آن نسبت به حد است، بر حسب مقتضيات،
عدول از آن در مواردي به دلايلي خاص به چشم مي خورد و مجازاتي همسنگ حدود پيدا
نموده است.
از نظر تاريخي قديمي ترين
مقرراتي كه با پيدايش زندگي اجتماعي بشر به وجود آمده و همگام با پيشرفت علمي،
فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي به رشد و توسعه خود ادامه داده، مقررات كيفري است.
امروزه اين واقعيت را كم و بيش همگان پذيرفته اند زندگي اجتماعي در صورتي مطلوب
است كه نظمي بر آن حاكم باشد. از اين منظر هر جامعه اي براي تنظيم روابط اجتماعي
خود به قانون از جمله مقررات جزايي نيازمند است.
تأثير زمان و مكان بر
ابعاد گوناگون زندگي انسان بر كسي پوشيده نيست. آنچه موجب تأسف ميگردد، مظلوميت
احكام اسلام به ويژه حقوق كيفري آن است. در طول تاريخ به جز عصر رسالت و دوران
كوتاهي پس از آن، در هيچ زماني قوانين جزايي اسلام به درستي اجرا نشده است. به اين
ترتيب، از يك سو به دليل عدم ابتلاي جامعه به چنين بحث هايي و از سوي ديگر تبليغات
بدخواهان در راستاي خشن جلوه دادن مقررات كيفري اسلام، فقيهان مسلمان چندان در اين
عرصه مجال تحقيق و تتبع در اين زمينه را پيدا ننموده اند، لذا به تدريج
دامنة بحث مسائل كيفري اسلام محدود گشته و به تحليل رفته است.
با پيروزي انقلاب اسلامي
در ايران و تجديد حيات احكام اسلامي، قوانين كيفري آن نيز در جامعه مطرح گرديد.
طبيعتاً پرسش هاي زيادي در اين زمينه فراروي حقوقدانان و فقيهان قرار گرفت. آنچه
از لحاظ عيني و نظري جلب توجه بيشتر مينمايد، سؤال از تأثير زمان و مكان در
قوانين جزايي اسلام است كه آيا قوانين جزايي اسلام با مقتضيات زمان و مكان مطابقت
دارد يا نه؟ آيا زمان و مكان در تعطيل، كم و زياد شدن حدود نقش دارند؟ نقش زمان و
مكان در اجراي تعزيرات چگونه است؟ آيا زمان و مكان در تبديل كيفر يا نحوء اجراي آن
در چارچوب مقررات شرعي تأثير دارد يا خير؟
در اين نوشتار سعي شده
اين موضوع از منظر روايات و حكم عقل مورد بررسي قرار گيرد. انتظار آن است كه تحقيق
حاضر به عنوان گام آغازين - و نه اقدام نهايي - در اين زمينه تلقي گردد، كه خود
ميتواند بستر مناسب براي تحقيقات بعدي باشد.
مكان و زمان
در لغت زمان به معناي وقت
و مكان به معناي موضوع و محل است كه بر حسب عرف به مجموعة شرايط و تحولات زندگي
يعني حوادثي كه در زمان و مكان اتفاق ميافتد، اطلاق ميشود، زمان و مكان بر حسب
اين معنا شامل تمام وقايع اجتماعي، سياسي، فرهنگي و مانند آن مي شود. اين معنا در
هر يك از علوم مختلف كاربرد ويژه اي دارد، البته در فقه به جهت تمدن جديد بشري،
نيازهاي گوناگون انسان ها در زمان و مكان هاي مختلف و مجموعه تحولات حاكم بر زندگي
بشر و بلاخره مقتضيات زمان و مكان را شامل مي شود.
بنابراين منظور از زمان و
مكان، همان مقتضيات زمان و مكان است. معنايي كه مورد توجه بزرگان از جمله حضرت
امام(ره) بوده و بر موضوعات، احكام و استنباط مسائل فقهي تأثير گذار است. چنانكه
تأكيد فرمودند:«زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند… بدان معنا كه با
شناخت دقيق روابط اقتصادي، اجتماعي و سياسي، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با
قديم فرقي نكرده است، واقعاً موضوع جديدي شده است كه قهراً حكم جديدي مي طلبد،
مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد».
مراد از زمان و مكان،
امور، تحولات، اوضاع و احوالي است كه در زمان و مكان قرار مي گيرند. اين معنا در
روايات نيز مورد تأكيد قرار گرفته است.
امام علي (ع) فرمودند:
«من عرف الأيام لم يغفل عن الاستعداد» «كسي كه نسبت به زمان شناخت داشته باشد، از
آمادگي غافل نخواهد ماند».
امام صادق(ع) فرمود:
«العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس»، «كسي كه به زمان خويش آگاه باشد، لغزش ها و
اشتباهات او را احاطه نخواهد كرد».
عواملي كه در زمان و مكان
تأثير گذار بوده و به عنوان شرايط زمان و مكان در فقه مطرح هستند، عبارتند از:
ـ عواملي جغرافيايي و
مكاني؛
ـ پيشرفت هاي علمي و
تكنولوژيك بشر؛
ـ بناي عقلا؛
ـ ضرورت هاي حادث
اجتماعي؛
ـ نوع حكومت و حاكمان؛
ـ ساختار اقتصادي و ابزار
توليد؛
ـ روابط اقتصادي، سياسي و
اجتماعي حاكم بر جهان.
حدود
حد در لغت به معناي
منع است و حديد هم از همين ريشه ميباشد، زيرا سخت و ممتنع است. به دربان حداد
گفته ميشود، چون مانع مردم ميشود؛ مجازات هاي مقدر شرعي را از آن لحاظ حد ناميده
اند كه مانع مردم از ارتكاب گناهان ميشود.
در فقه القرآن آمده
است:«الحد في اصل اللغة المنع و حد العاصي سمي به لأنه شيئ يمنعه عن المعاودة» حد
در اصل لغت به معناي منع است و حد گناهكار به اين اسم ناميده شده، بدان جهت كه او
را از بازگشت به گناه منع ميكند.
در شرح فتح القدير چنين
آمده است:«انها موانع قبل الفعل، زواجر بعده اي العلم بشرعيتها يمنع الاقدام علي
الفعل و ايقاعها بعده يمنع العود اليه.» حدود قبل از وقوع فعل مجرمانه مانع ارتكاب
آن ميشوند و پس از وقوع براي جلوگيري از ارتكاب ديگران اجرا ميشود. به بيان
ديگر، اطلاع از قانوني شدن مجازاتها، انسان را از اقدام به فعل مجرمانه باز
ميدارد و اجراي مجازات مجرم، وي و ديگران را از تكرار جرم باز ميدارد.
در اصطلاح، حد به مجازاتي
گفته ميشود كه نوع، ميزان و كيفيت آن در شرع تعيين شده است فقها گفتهاند: «كل
ماله عقوبة مقدرة يسمي حداً» هر آنچه كه داراي مجازات مقدر و معين شرعي است، حد
ناميده ميشود.
برچسب ها:
قلمرو حقوق در زمان و مكان قلمرو حقوق زمان و مكان فلسفه تشريع نظام كيفري انحرافات كيفرهاي منصوص جرائم تعزيرات پيشرفت علمي تحقیق جزوه مقاله پایان نامه پروژه دانلود تحقیق دانلود جزوه دانلود مقاله دانلود پایان نامه