بزهديده به عنوان ركن
اساسي وضعيت پيشجنايي
وضعيت پيشجنايي؛ مجموعة
اوضاع و احوال خارج از شخصيت بزهكار است كه بر عمل مجرمانه مقدم هستند و سبب
تدارك عمل مجرمانه ميشوند و به قسمتي كه توسط شخص محسوس هستند اطلاق ميشوند.
(گسن، پيشين، 189).
در هر وضعيت پيشجنايي
بايد دو عنصر اساسي را تشخيص داد: واقعهاي (يا يك رشته از وقايع) كه شكلگيري
نقشه و طرح جنايي را در ذهن بزهكار موجب شده است و اوضاع و احوالي كه تدارك و
اجراي جرم را در بر گرفته است. نخستين عنصر، شامل بروز يك واقعه يا يك رشته وقايعي
است كه نقشة جنايي را ناگهان در ذهن بزهكار آينده پديدار ميسازد، به عنوان مثال؛
بيوفايي شريك زندگي كه منشأ قتل عشقي است. عنصر ثانوي براي وضعيت ماقبل جنايي در
«وقايعي» استقرار دارد كه كم و بيش براي بزهكار آينده مطلوب هستند و او را در
وضعيتي قرار ميدهند تا نقشة جنايي خود را تحقق بخشد. تأثير اين اوضاع و احوال در
«فعليت يافتن» عمل مجرمانه قاطع است. بدون آنها، نقشة جنايي، بيترديد «نقشه»
باقي خواهد ماند (همان، 190، 191).
در ميان عواملي كه به
عنوان وضعيت پيشجنايي، زمينهساز تحقق جرم هستند، مطالعة قرباني جرم و روابط او
با مجرم و تأثير عملكرد وي در تحقق پديدة مجرمانه از مهمترين موضوعاتي است كه افق
تازهاي را در تحقيقات جرمشناسي و قلمرو آن گشوده است. بدين ترتيب زمينة ايجاد شاخهاي
در جرمشناسي به نام «بزهديدهشناسي» فراهم شده است. در اين رويكرد كه عدهاي از
آن به بزهديدهشناسي «كلاسيك» يا «نخست» ياد ميكنند (گسن، 1370، 196)، جهتگيري
عملي ـ يا به عبارت بهتر جرمشناسانه ـ به بزهديده وجود دارد. بنابراين به شخصيت،
صفات زيستي رواني، خصوصيات اجتماعي و فرهنگي بزهديده و روابط او با بزهكار و در
نهايت نقش و سهم او در تكوين جرم توجه ميشود.
اگر جرمشناسان پديدة
مجرمانه را معلول عوامل زيستي، رواني و اجتماعي دانسته و از آن به «پديدة زيستي ـ
رواني و اجتماعي» تعبير ميكنند (كينيا، 1370، 71) و اگر خطر بزهكاري آن دسته از
بزهكاراني كه داراي حالت خطرناك بوده، استعداد و ظرفيت جنايي آنان زياد و قابليت
انطباق اجتماعي آنان رضايتبخش نيست را بيش از سايرين ميدانند (دانش، 1366، 334)
بزهديدگي نيز اغلب معلول عوامل مختلفي چون ضعف جسمي، عدم تعادل روحي و رواني،
فقدان موقعيت اجتماعي و عدم مراقبت محيطي بوده و ميزان «بزهديدگي» برخي از افراد
به لحاظ ويژگيهاي خاصي كه دارند بيش از سايرين است. بنابراين ميتوان اين گروه از
بزهديدگان را بزهديدگان مستعد و بالقوه آسيبپذير معرفي كرد (توجهي، عبدالعلي،
1377، 286). به همين جهت زليگ، يك قرباني كاملاً مناسب را به علت ويژگيهاي مستعدي
كه دارد، از مهمترين وضعيتهاي پيشجنايي دانسته است. (گسن، 1374، 193).
بيترديد، بزهديده به
عنوان ركن اساسي وضعيت ماقبل جنايي ميتواند نقش مهمي در به جريان انداختن و طي
طريق فرآيند جنايي ايفا نمايد و وجود افرادي آسيبپذيرتر از سايرين كه كم و بيش
براي بزهكاران بالقوه مطلوب بوده و آماج و اهداف مناسبي براي آنها محسوب ميشوند،
ميتواند چه در مرحلة شكلگيري «نقشة جنايي» و يا «انديشة مجرمانه» و چه در مرحلة
عملي كردن آن، موجب تسريع حركت فرآيند جنايي گردد.
2ـ1ـ1) افراد بالقوه آسيبپذير؛
انتخاب اول بزهكاران
جرمي بنتام معتقد است
فردي كه تصميم به ارتكاب جرم ميگيرد، در عمل همچون يك اقتصاددان «با سبك و سنگين»
كردن مزايا و معايب يا منافع و رنجهايي كه ممكن است از جرم نصيبش شود، رفتار ميكند.
او قاضي منافع خود است. انسان بزهكار، انساني آزاد، باهوش و با تحمل است كه به
طور واقعي دست به محاسبة دقيق ميزند (اصل حسابگري جزايي) (پرادل، 1381، 62).
برچسب ها:
بزهديده به عنوان ركن اساسي وضعيت پيشجنايي بزهديده ركن اساسي وضعيت پيشجنايي پيشجنايي بزهكار جنايي تحقق جرم افراد بالقوه آسيبپذير افراد بالقوه تحقیق جزوه مقاله پایان نامه پروژه دانلود تحقیق دانلود جزوه دانلود مقاله دانلو