ديه متفاوت و كفاره متساوى
ديه در اسلام بر معيار
ارزش معنوى انسان مقتول نيست، بلكه يك دستور خاصى است كه ناظر به مرتبه بدن انسان
كشته شده مىباشد، نشانه آن اين است كه اسلام بسيارى از افراد اعم از زن و مرد را
كه داراى اختلاف علمى يا عملىاند متفاوت مىبيند و تساوى آنها را نفى مىكند، و
در عين حال ديه آنها را مساوى مىداند، مثلا درباره تفاوت عالم و جاهل مىگويد:
... هل يستوي الذين يعلمون
و الذين لايعلمون (1)
آيا كسانى كه مىدانند با
كسانى كه نمىدانند مساويند؟
و درباره تفاوت مجاهد
قائم و غير مجاهد قاعد چنين مىفرمايد:
لايستوي القاعدون من
المؤمنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل الله (2)
مؤمنان خانهنشين كه زيان
ديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال خود در راه خدا جهاد مىكنند يكسان
نمىباشند.
ودرباره اختلاف كسى كه
قبل از فتح مكه و پيروزى چشمگير اسلام، جهاد و كمك مالى مىكرد و در راه خدا
مبارزه و انفاق مىنمود با كسى كه بعد از فتح مكه در جهاد شركت مىكرد و در راه
اسلام كمك مالى مىنمود چنين مىفرمايد:
... لا يستوي منكم من انفق
من قبل الفتح و قاتل اولئك اعظم درجة من الذين انفقوا من بعد وقاتلوا وكلا وعد
الله الحسنى والله بما تعلمون خبير (3)
كسانى از شما كه پيش از
فتح مكه انفاق و جهاد كردهاند با ديگران يسكان نيستند، آنان از حيث درجه بزرگتر
از كسانىاند كه بعدا به انفاق و جهاد پرداختهاند.
غرض آن كه قرآن كريم با
تصريح به عدم تساوى ارزشهاى الهى افراد ياد شده وبا اصرار بر تفاوت معنوى آنان
تصريح به تساوى آنان در قصاص و ديه دارد و در اين باره راجع به تساوى همگان چنين
مىفرمايد:
وكتبنا عليهم فيها ان
النفس بالنفس والعين بالعين والانف بالانف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص
فمن تصدق به فهو كفارة له (4)
و مقرر كرديم برايشان كه
جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و
دندان در برابر دندان مىباشد وزخمها به همان ترتيب قصاص دارند و هركه آن را
ببخشد پس كفاره (گناهان) او خواهد بود.
يعنى هر انسانى اعم از زن
و مرد در قبال انسان ديگر خواه زن و مرد قصاص مىشود چه اين كه قصاص اجزا و اطراف
و قصاص جراحتها نيز مساوى است، ليكن همين عموم يا اطلاق در آيه ديگر تقييد و
تخصيص مىپذيرد زيرا خداوند در آيه ديگر چنين فرمود:
يا ايها الذين الذين
امنوا كتب عليكم القصاص في ا لقتلى الحر بالحر والعبد بالعبد والانثى بالانثى (5)
اى كسانى كه ايمان
آرودهايد درباره كشتگان، بر شما قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و
زن عوض زن.
با اين آيه، عموم يا
اطلاق آيه قبلى تخصيص يا تقييد مىپذيرد، يعنى زن در قبال زن قصاص مىشود نه مرد،
و حكم ديه در اسلام با تفاوت بين زن و مرد تعيين مىگردد. گرچه از جهت ارزشهاى
معنوى ممكن است زنى بيش از مرد نزد خدا مقرب باشد بنابراين تساوى ديه عالم و جاهل
نه از ارج و منزلت عالم مىكاهد و نه بر مقام جاهل مىافزايد. ونيز تفاوت ديه مرد
و زن نه بر منزلت مرد مىافزايد ونه از مقام زن مىكاهد، زيرا برخى از تفاوتهاى
مادى و مالى هيچگونه ارتباطى به مقامهاى معنوى ندارد.
هيچگونه تلازم عقلى يا
نقلى بين ديه و كمال معنوى وجود ندارد تا هر اندازه ديه بيشتر شود، قداست روح
مقتول و تقرب وى نزد خدا افزونتر باشد چون حكم كلامى قتل ناظر به ارزش معنوى
انسان مقتول است لذا قتل عمدى مرد يا زن مؤمن از هتبحثهاى كلامى يكسان استيعنى
اگر قتل عمدى مؤمن عذاب ابد يا دراز مدت را به دنبال دارد هرگز فرقى بين آن كه
مؤمن مقتول عمدى زن باشد يا مرد وجود ندارد، چه اين كه از جهت لزوم كفاره هيچ فرقى
بين قتل زن و مرد نيستيعنى در قتل عمدى كفاره جمع بين آزاد كردن برده و روزه شصت
روز و اطعام شصت مسكين واجب است ودر قتل غير عمد كفاره به نحو ترتيب نه به نحو جمع
و نه به طور تخيير، واجب مىشود و از اين لحاظ فقهى نيز فرقى بين قتل زن و مرد
نيست.
• فصل اول : ديه مو
ماده 368 : هرگاه كسى موى
سر يا صورت مردى را طورى از بين ببرد كه ديگر نرويد عهده دار ديه كامل خواهد بود و
اگر دوباره برويد نسبت به موى سر ضامن ارش است و نسبت به ريش ثلث ديه كامل را عهده
دار خواهد بود .
ماده 369 : هر گاه كسى
موى سر زنى را طورى از بين ببرد كه ديگر نرويد ضامن ديه كامل زن مى باشد و اگر
دوباره برويد عهده دار مهر المثل خواهد بود و در اين حكم فرقى ميان كوچك و بزرگ
نيست .
تبصره : اگر مهرالمثل بيش
از ديه كامل باشد فقط به مقدار ديه كامل پرداخت مى شود.
•
فصل دوم : ديه چشم
ماده 375 : از بين بردن
دو چشم سالم موجب ديهء كامل است و ديه هر كدام از آنها نصف ديه كامل خواهد بود .
تبصره : تمام چشم هائيكه
بيناى دارند در حكم فوق يكسانند گرچه از لحاظ ضعف و بيمارى و شبكورى و لوچ بودن با
يكديگر فرق داشته باشند .
ماده 376 : چشمى كه در
سياهى آن لكه سفيدى باشد اگر مانع ديدن نباشد ديه آن كامل است و اگر مانع مقدارى
از ديدن باشد بطوريكه تشخيص ممكن باشد به همان نسبت از ديه كاهش مى يابد و اگر به
طور كلى مانع ديدن باشد در آن ارش است نه ديه .
ماده 377 : ديه چشم كسى
كه داراى يك چشم سالم و بينا باشد و چشم ديگرش نابيناى مادرزاد بوده يا در اثر
بيمارى يا علل غيرجنائى از دست رفته باشد ديه كامل است و اگرچشم ديگرش را در اثر
قصاص يا جنايتى از دست داده باشد ديه آن نصف ديه است .
• فصل سوم : ديه بيني
ماده 380 : از بين بردن
تمام بينى دفعتاً يا نرمهء آن كه پايين قصب و استخوان بينى است موجب ديه كامل است
و از بين بردن مقدارى از نرمهء بينى موجب همان نسبت ديه مى باشد.
ماده 381 : از بين بردن
مقدارى از استخوان بينى بعد از بريدن نرمهء آن موجب ديه كامل و ارش مىباشد.
ماده 382 : اگر با شكستن
يا سوزاندن ياامثال آن بينى را فاسد كنند در صورتى كه اصلاح نشود موجب ديهء كامل
است و اگر بدون عيب جبران شود موجب يكصد دينار مى باشد .
ماده 383 : فلج كردن بينى
موجب دو ثلث ديه كامل است و از بين بردن بينى فلج موجب ثل
• فصل پنجم : ديه لب
ماده 391 : از بين بردن
مجموع دو لب ديه كامل دارد و از بين بردن هر كدام از لب ها نصف ديه كامل و از بين
بردن هر مقدارى از لب موجب ديه همان مقدار با رعايت نسبت به تمام لب خواهد بود .
ماده 392 : جنايتى كه لب
ها را جمع كند و در اثر آن دندانها را نپوشاند موجب مقدارى است كه حاكم آن را
تعيين مىنمايد .
ماده 393 : جنايتى كه
موجب سست شدن لب ها بشود بطورى كه با خنده و مانند آن از دندانها كنار نرود موجب
دو ثلث ديه كامل مى باشد .
ماده 394 : از بين بردن
لب هاى فلج و بى حس ثلث ديه دارد .
ماده 395 : شكافتن يك يا
دو لب بطورى كه دندانها نمايان شوند موجب ثلث ديه كامل است و در صورت اصلاح و خوب
شدن خمس ديه كامل خواهد بود .
• فصل ششم : ديه زبان
ماده 396 : از بين بردن
تمام زبان سالم يا لال كردن انسان سالم يا ضربه مغزى و مانند آن ديه كامل دارد و
بريدن تمام زبان لال ثلث ديه كامل خواهد بود.
ماده 397 : از بين بردن
مقدارى از زبان لال موجب ديه همان مقدار با رعايت نسبت به تمام زبان خواهد بود ولى
ديه قسمتى از زبان سالم به نسبت از دست دادن قدرت اداى حروف خواهد بود.
ماده 398 : تعيين مقدار
ديه جنايتى كه بر زبان وارده شده و موجب از بين رفتن حروف نشود لكن باعث عيب گردد
با تعيين حاكم خواهد بود.
ماده 399 : هر گاه مقدارى
از زبان را كسى قطع كند كه باعث از بين رفتن قدرت اداى مقدارى از حروف باشد و
ديگرى مقدار ديگر را كه باعث از بين رفتن مقدارى از باقى حروف گردد ديه به نسبت از
بين رفتن قدرت اداى حروف مى باشد .
برچسب ها:
ديه متفاوت و كفاره متساوى ديه متفاوت كفاره متساوى ديه ديه مو ديه چشم ديه بيني ديه لب ديه گوش ديه زبان تحقیق جزوه مقاله پایان نامه پروژه دانلود تحقیق دانلود جزوه دانلود مقاله دانلود پایان نامه