تحقیق چالز جنكز
تاريخ مرگ مدرن:
چالز جنكز، تاريخ نگار و
منتقد معماري، ديگر نظريه پرداز مهم معماري پست مدرن است وي در سال 1977 كتابي به
نام زبان معماري پست مدرن به رشته تحرير درآورد. با اين وجود كتاب، جنكز روند جديد
را كه ونچوري در معماري آغاز نموده بود، نام گذاري كرد و گسترش داد.
جنكز در اين كتاب تاريخ
دقيق مرگ معماري مدرن را 15 ژوئيه 1972، ساعت
23/3 بعدازظهر اعلام كرد،
زماني كه مجموعه آپارتمانهاي مسكوني پروت ايگو در شهر سنت لوييس آمريكا توسط
ديناميت منهدم شد. جنكز بيان مي كند كه اين مجموعه آپارتمانها نماد معماري مكعب
شكل و بدون تزئينات مدرن بود و بسياري از اصول طراحي آن، منطبق با اصول مطرح شده
در كنگره سيام (CIAM) بود. اما به دليل آن كه زبان
انتزاعي مورد استفاده در طرح اين مجموعه مدرن با آنچه سياهپوستان ساكن و نسبتاً
فقير اين مجموعه به عنوان خانه قلمداد مي كردند بيگانه بود، لذا انهدام و نيستي
تنها راه چاره براي پايان دادن به رنج ساكنان اين ساختمان و خود ساختمان بود.
از جمله آثار مخرب كه اين
مجموعه بر شهر داشت محل تجمع فساد منطقه شده بود كه خود اين مسئله نيز از عوامل
تخريب و از بين بردن مجموعه محسوب مي شده بود.
بر طبق نظر جنكز معمار
نبايد خود به تنهايي ساختمان را طراحي كند، آنچه در معماري مدرن مرسوم بود، بلكه
بايد همكار و مشاور استفاده كنندگان باشد.
الگوي شكل ساختمان نبايد
تنها در ذهن معمار باشد بلكه بايد آن چيزي باشد كه ساكنان آينده با آن انس و
آشنائي دارند و مي توانند با آن ارتباط برقرار كنند.
در اين كتاب نيز جنكز
همانند سلف خود ونچوري انتقاد اصلي را متوجه ميس وندرو خصوصاً طرح هاي مكعب شكل او
براي موسسه تكنولوژي ايلي نويز (IIT)
در آمريكا كرد، مجموعه اي از جعبه هاي زيباي مشابه كه فاقد
هويت و نوع كاربري بودند.
معماري پست مدرن
از دهة شصت ميلادي، موضوع
پست مدرن در معماري به صورت يك سبك مهم مطرح شد و انتقادات زيربنايي به انديشة
منطق گرا و تكنومدار معماري مدرن وارد گرديد. آغازگر اين جنبش كسي نبود مگر يكي از
شاگردان لويي كان به نام رابرت ونچوري.
و.ي در سال 1996 كتابي به
نام پيچيدگي و تضاد در معماري به رشته تحرير درآورد. به گفته معلم سابقش، وينسنت
اسكالي، «اين كتاب مهم ترين كتاب از سال 1923 – به سوي يك معماري نوين –
لوكوربوزيه است».
در اين كتاب ونچوري اصول
فلسفي و جهانبيني معماري مدرن را زير سؤال برد. وي بينش تكنومدار را رد كرد و به
جاي آن خواهان توجه به خصوصيات انساني و يك معماري انسان مدار گرديد. در اين كتاب
نقد ونچوري عمدتاً متوجه ميس ونده رواست، زيرا كه وي تا پايان عمر نماد
معماري مدرن بود و از عقايد خود در دهه هاي 20 و 30 ميلادي هيچ گاه عدول نكرد.
در جواب شعار ميس كمتر،
بيشتر است ونچوري در كتاب خود بيان مي كند كه كمتر، كسل كننده است (Less is bore). از
نظر ونچوري، معماري تنها تكنيك و تكنولوژي نيست، بلكه مسائل بسيار پيچيده و متضاد
در ساختمان وجود دارد كه
نمي توان آنها را ناديده
گرفت يا حذف كرد.
چارلز مور، ديگر معمار
پست مدرن، در جواب شعار ميس مي گويد: بيشتر بيشتر است (Moore is more)، به جاي كسرگرايي و
حذف صورت مسئله، بايد جمع گرايي را مورد توجه قرار داد و راه حل مناسب براي مجموعه
اي از مسائل يافت. البته يك طنز زيبا و يك دوگانگي معنا در اين شعار ملحوظ است،
زيرا كه مورد نام فاميل خود را در ابتداي اين شعار قرار داده است. يعني معماي ديگر
اين شعار اين است كه من بيشتر هستم.
از نظر ونچوري، ساختمان
ها نمي توانند همه داراي يك فرم و فلسفه باشند. ساختمان مانند يك ماشين نيست كه
تنها شامل مجموعه اي از مسائل تكنولوژيكي و مكانيكي باشد. اگر براي كوربوزيه، معبد
پارتنان با مجموعه اي از احجام و سطوح از پيش طراحي شده و قواعد و تناسبات رياضي
نماد بوده است براي رابرت ونچوري، نه فرمول هاي از قبل تعيين شده بلكه شهرك هاي
دامنة كوهپايه هاي ايتاليا، كه بر اساس نيازهاي مردم و شرايط اقليمي بنا شده، ملاك
است.
ونچوري سبك بين الملل را
كاملاً مردود مي داند و به جاي آن معتقد به زمينه گرايي است. يعني هر بنايي بايد
بر اساس زمينه فرهنگي، اجتماعي، تاريخي و كالبدي و شرايط خاص آن سايت و ساختمان
طراحي و اجرا گردد. مي توان آن را سبك محلي و يا سبك بومي نام نهاد. مدرنيست ها
معماري را يك مسئله تكنولوژيك مي دانستند. تكنولوژي يك خصوصيت عام دارد و در
سرتاسر جهان از قواعد و اصول يكسان تبعيت مي كند. ولي پست مدرنيست ها به معماري يك
نگرش فرهنگي دارند و فرهنگ در هر منطقه اي متفاوت با ساير مناطق است.
اكنون اين سؤال مطرح است
كه چه مسائلي بايد فرم (شكل به علاوه معنا) ساختمان را مشخص كند و اين فرم بايد
پاسخگوي چه مسائلي باشد؟
از نظر معماري پست مدرن،
اين مسائل را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:
1-خصوصيات فرهنگي، اجتماعي.
تاريخي و اقتصادي افرادي كه از آن ساختمان استفاده مي كنند؛
2-خصوصيات شهري، خيابان،
ميدان، كوچه، مغازه؛
3-شرايط اقليمي، رطوبت،
سرما، گرما، جنگل، صحرا؛
4-نحوه زندگي روزمره اهالي
ساختمان، نيازهاي آنها، عادات آنها، طرز استفاده و پيش زمينه هاي ذهني آنها در
رابطه با فرم هاي زيستي.
ونچوري سعي مي كند تا
مجدداً ارتباط معماري و ساختمان ها را با هويت انساني برقرار كند. به عقيده وي،
شرايط تعيين كنندة شكل ها و نمادها است. در شرايط متفاوت شكل ها و نمادها بايد
متفاوت باشد. ونچوري تزئينات را رد نمي كند، بلكه تزئينات ساختمان را بخشي از
خصوصيات فرهنگي و تاريخي هر منطقه مي داند كه مي تواند در ساختمان هاي جديد مورد
استفاده قرار گيرد.
رابرت ونچوري در سال 1972
كتاب ديگري به نام يادگيري از لاس وگاس منتشر كرد. در اين كتاب نيز او سعي نمود كه
توجه معماران را به فرهنگ مردم و خصوصيات زندگي روزمرة آنها جلب كند. وي در كتاب خود
عنوان كرد كه نمادها آنهايي نيستند كه ما به عنوان قشر روشنفكر به جامعه ديكته
كنيم، بلكه آنهايي هستند كه خود مردم طرح كرده اند و قابل فهم براي آنها
است. وي بر اين نظر است كه سردرهاي مورد استفاده بر بالاي مغازه ها و احجام معماري
عامه پسند و مطابق درك عامه آن چيزي است كه به لاس وگاس جذابيت بخشيده و بايد مورد
توجه معماران قرار گيرد.
برچسب ها:
تحقیق چالز جنكز چالز جنكز تاريخ مرگ مدرن تاريخ مرگ مدرن تاريخ نگار منتقد معماري نظريه پرداز معماري پست مدرن ونچوري تحقیق جزوه مقاله پایان نامه