تحقیق
خصوصيت بيومكانيكي و فيزيولوژيكي حركات ايزوكلينيك
فصل اول
:
عمدتا به اندازه گيري و
شرايط عملكرد عضله ايزوكلينيكي در كارهاي كلينيكي مي پردازد. اصطلاح
Isokinetic به شرط خاصي اطلاق مي گردد كه در آن يك عضله يا
گروه عضلاني در برابر يك مقاومت تطبيق يافته و كنترل شده كه سبب حركت بخشي از عضو
تحت يك زاويه پايدار و يا سرعت خطي بر بخشي از دامنه حركت آن عضوي شود، مقابله مي
كند. در اين فصل برخي از موضوعات مستقل بيومكانيكي و فيزيولوژيكي در باب استفاده
از سيستم هاي Isokinetic بحث مي شود.
قبل از پرداختن به موضوع اصلي
اين فصل نياز به اندازه گيري مي بايست روشن و واضح شود. قدرت عضله كه فاكتور اصلي
در قلمرو عملكردي عضلات عمومي مي باشد نزديك به يك قرن در استفاده از تكنيك
MMT (ارزيابي دستي عضله) مورد ارزيابي قرارگرفت. ارتباط
مشخص MMT با Isokinetic درجات ۳، ۴و ۵ مي باشند كه تحت عنوان توانايي يك عضله (گروه
عضلاني) براي غلبه بر مقاومت جاذبه (درجه ۳) غلبه بر مقاومت جاذبه و مقاومت اندك
(درجه ۴) و غلبه بر حداكثر
مقاومت اعمالي (درجه ۵)
تعريف مي گردند. اين درجات بطور عمده به استاتيك Isokinetic مربوط مي شوند تا ظرفيت ديناميكي. مي بايست مدنظر داشت اگرچه درجه
۳ يك اندازه قابل مشاهده مي باشد. اما درجات ۴و۵ با توجه به حدت (تيزي) حسي منعكس
شده از طرف بيمار و توسط افراد متخصص تعيين مي شوند بهرحال توانايي بشر در تشخيص
دقيق ميزان مقاومت در هر دو منظر مطلق و نسبي ضعيف مي باشد. (Sepega , 1995) بعنوان مثال تفاوتهاي موجود به ميزان
قدرت كمتر از ۲۵% بطور كلي
غيرقابل شناسايي مي باشند.در نتيجه و با توجه به تعريف اگر عضله طرف درگير با عضله
مرجع (طرف غير درگير) با عضله مرجع (طرف غيردرگير) به توازن برسد و يا بخشي از
قدرت آن را گرفته باشد. از تكنيك MMT نمي توان به
تصميم غيري قابل اتكائي دست يافت. علاوه براين پيشرفت عملكرد عضله را نمي توان
بطور موثر تخمين زد.
اين مشكل با اين حقيقت كه
درجه ۴ مسئول %۹۰-۶۰ قدرت عضلاني است، پيچيده تري شود. اين عدد از آناليز (حداكثر)
قدرت انتهايي عضلات استنتاج گرديده است كه به سنجش Isokinetic در برابر قدرت مورد نياز براي مقاومت كردن در برابر گرانش اشاره
مي كند. بعبارت ديگر به ترتيب درجه s دوبرابر درجه ۳
(Dvir 1997a). جدول ۱-۱ محدوده شاخص هايي را ترسيم مي نمايد
كه براي درجه ۳ بر اساس وضعيت عضوي كه حداكقر نيروي جاذبه وارد شود، محاسبه گشته
است. نمرات درجه ۵ بر x منابع منتشره متنوع
متكي مي باشد. بوضوح به استثناء فلكسورها و ابداكتورهاي hip كه در وضعيت sidelying , supine براي
متعادل ساختن حركات قابل توجه و اعمال شده توسط وزن اندام تحتاني مورد نياز مي
باشند. در ساير نمونه ها مقاومت جاذبه معادل %۲۰-۴ حداكثر حركت (قدرت) اعمالي توسط
عضلات مربوط مي باشد.در نتيجه اكثر پتانسيل هي عضلاتي در درجه ۴ قرارمي گيرند.
اگرچه اين موضوع به ناچار منجر به تقسيمات جزئي (بعنوان مثال +۳ و -۵) مي شود كه
كاربرد اين تقسيمات نه تجديدشدني مي باشند و نه معتبر. بواسطه سلولهاي حساس به
فشار آنها و خلاقيت هاي تكنولوژي مرتبط، سنجش پويايي Isokinetic مي تواند بطور موثرتر و دقيق تري حداكثر ظرفيت حقيقي عضلات را
بخوبي تفاوتهاي ظريف موجود در مراحل عملكردي عضله اندازه بگيرد آنها مي توانند اين
عمل را تحت فشارهاي استاتيك و نيز ديناميك انجام دهند و
اطلاعاتي را بدست آورند كه
به مراتب افزون تر از اطلاعاتي است كه با استفاده از ساير تكنيك هاي دستي يا
دستگاهي حاصل مي گردد.
اصول پايه
اربطه كشش – طول
عملكرد عضلات ارادي و
غيرارادي
دينامومتري
Isokinetic منحصرا براي عملكرد عضلات ارادي بكار برده مي
شود. اين بدان معتي اشتياق و ميل به همكاري از افراد ضروري آزمون
Isokinetic مي باشند. به هر حال ممكن است از سنجش پويايي Isokinetic براي سنجش عملكرد عضلاني كه ممكن است در ابتدا غيرارادي باشند،
بعنوان مثال در مريض هايي كه از فلج هاي spasdic ناشي از سكته مغزي رنج مي برند، استفاده شود.
رابطه اصلي
اساسي ترين رابطه حاكم بر
عملكرد عضله رابطه بين طول عضله و حجم كشش ناشي از آن مي باشد. دانش ما در اين
زمينه منحصرا متكي بر آزمايشات صورت گرفته برروي حيوانات مي باشد. در نمونه هاي
اندك آزمايش شده برروي انسان يافته ها در داوطلباني با قطع عضو
(Rolston etal 1949) Cineplastic با اصول اثبات شده حاصله
از آزمايشات انجام شده برروي حيوانات مطابقت داشته است.
اصول انقباض هاي
Isometric
تحليل انقباضات
Isometric بر پايه تنظيمات تجربي استوار مي باشد كه در آن
طول عضله (متغير مستقل) توسط آزمايش كننده تعيين مي شود و كشش تحت فشار
Passine يا تحريك الكتريكي (متغير وابسته) توسط دستگاه
اندازه گيري نيرو ضبط مي گردد. (Hill 1953)
بدليل شروع حركت در وضعيت
Slack بطوري كه فاصله بين دو انتهاي عضله از طول كلي عضله
كوتاهتر است، عضله به استفاده از تحريك الكتريكي وادار مي شود. كشش حاصله توسط يك
سلول فشاري متصله به مجموعه اي از عضلات اندازه گيري مي گردد. فاصله بين دو انتهاي
عضله اندكي افزايش مي يابد و در يك نقطه معين مقاومت Passive حتي قبل از تحريك توسط سلول فشاري ضبط مي ردد. اين روند تا توقف افزايش
آشكاراي كشش تكرار مي گردد.
كشش ضبط شده توسط پويا سنج
دو منبع مستقل را بيان مي كند. (شكل ۱-۱)
۱- كشش
active ايجاد شده توسط اركان قابل انقباض عضله
۲- كشش
passive ايجاد شده توسط اركان غيرقابل انقباض عضله
از آن جايي كه دو مورد ذكر
شده بطور فيزيكي بهم متصل اند، اندازه گيري همزمان عملكرد مستقل آنها غيرممكن است.
به هر حال كشش active با كاهش مقدار
كشش passive حاصل مي شود. بعنوان مثال در ثبت
كردن قبل از تحريك ناشي از مقدار متشابهي از كشش كلي خط منح
ني توصيف كننده جزء
active تقريبا شكل U معكوس كاملا قرينه دارد. (شكل ۱-۱)
طول عضله مطابق با حداكثر
كشش active بعنوان length resting شناخته مي گردد كه نبايستي آنرا با طول عضله در حالت آناتوميك
اشتباه گرفت. بنابراين قدرت (به پايين نگاه كنيد) افزايش يافته توسط عضله در
length resting با حداكثر ميزان خود يكسان نمي باشد.
رابطه كشش – طول تمامي
عضلات منعكس كننده رفتار مكانيكي فيبر عضلاني است. (Gordon et al 1969) . ميزان افزايش كشش به تعداد پل هاي عرضي موجود بين رشته هاي
active و myosin مرتبط مي باشد
كه در جاي خود به ميزان هم پوشاني آنها نيز مرتبط مي باشد.
قدرت عضله
برچسب ها:
خصوصيت بيومكانيكي و فيزيولوژيكي حركات ايزوكلينيك خصوصيت بيومكانيكي فيزيولوژيكي حركات ايزوكلينيك تحقیق پایان نامه پروژه پژوهش دانلود پژوهش دانلود تحقیق دانلود جزوه دانلود مقاله دانلود پایان نامه دانلود پروژه