فایل های دیگر فروشنده

زبان و تئوريهاي مربوط به آن

زبان و تئوريهاي مربوط به آن نوع فایل: word سایز :117 KB تعداد صفحه:165 زبان، زبان شعر، شعر زبان: همه چيز را به زبان مي شناسيم. اما زبان را جز به زبان نمي توان شناخت. زبان را به تنها چيزي كه در جهان همانند مي توان كرد، نورد است. چرا كه ما همه چيز را به نور مي بينيم. اما نور را جز به نور ن

دسته بندی: علوم انسانی » ادبیات

تعداد مشاهده: 2621 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 165

حجم فایل:117 کیلوبایت

  پرداخت و دانلود  قیمت: 32,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
0 0 گزارش
  • زبان و تئوريهاي مربوط به آن

    نوع فایل: word
     سایز :117 KB  
    تعداد صفحه:165

     

     

    زبان، زبان شعر، شعر زبان

    همه چيز را به زبان مي شناسيم. اما زبان را جز به زبان نمي توان شناخت. زبان را به تنها چيزي كه در جهان همانند مي توان كرد، نورد است. چرا كه ما همه چيز را به نور مي بينيم. اما نور را جز به نور نمي توان ديد. نور خود روشنگر خويش است. آن چنان روشنگري كه همه چيز را پديدار مي كند. اما خود پنهان مي ماند. نور است كه به چشمان ما توان ديدن هر آن چيزي را مي دهد كه ديدني است. اما زبان هر آن چيزي را كه شنيدني است به ما مي شنواند. زبان، نور گوش هاي ما است و با پرتوافكندن بر هر آن چه ديدني است و ناديدني، حس و فهم و عقل ما را بينا و دانا مي كند.

     اما در اين ميان خود پنهان مي ماند و تنها آنگاه پديدار مي شود كه با آگاهي و پافشاريبخواهيم گوش خود را بر هر آن چه از راه زبان به ما مي رسد بربنديم و به زبان چشم بدوزيم. براين برداري كه همه چيز را به ما مي رساند و در ميانه خود را نيز همچنانكه بخواهيم چشم را به هرآنچه ديدني است بربنديم و براين روشنگر خيره شويم كه همه چيز را در برابر ما نمايان مي كند. اما خود پنهان مي ماند.

     زبان را هم به زبان مي توان شناخت. همچنانكه نور را به نور. پس زبان نيز نوري ديگر است. نور،‌جهان پديدار، جهان فراچشم ما را روشن مي كند. اما زبان جهان فراگوش ما را. يعني نه تنها از آن چه در برابر چشم پديدار تواند شد، خبري دهد. بلكه از هر چيزي كه در برابر چشم پديدار نتواند شد نيز نه تنها از آن چه هست خبر مي دهد بلكه از هر آن چه بوده است و تواند بود نيز بدينسان زبان واسطه اي است ميان انسان و جهان يعني «هرآنچه هست و بوده است و تواند بود.» با زبان است كه ما در پهنه‌ي بيكران هستي و زمان حضور مي يابيم و برگرد «هرآنچه هست و بوده است و تواند بود» دايره اي مي زنيم و جهان اش مي ناميم

    در پرتو اين نور است كه «هرآنچه هست و بوده است و تواند بود» را در مي يابيم و در درون خويش جاي مي دهيم و جهانمدار مي شويم – يعني انسان. در پرتو اين نور است كه حس ظاهر و عقل عملي ما نهان و باطني مي يابد كه حس باطني و عقل نظري اش مي ناميم

    «زبان» و «جهان» و «انسان» سه گانه اي هستند كه هريك خود و آن ديگر را دربرمي گيرد. وجود هريك شرط وجود آن ديگر است و براي هيچ يك نمي توان پيشينگي منطقي شناخت، چرا كه با هم دايره‌ي هستي را تماميت مي بخشند و هريك براي آن ديگر، شرط لازم و پيشين هستي شناسيك (اُنتولوژيك) است.

     ذات انسان با زبان است كه در جهان پديدار و جايگيز مي شود. يعني با «حضور در جهان» و «جهان» يعني آن دايره ي فراگيرنده ي «آنچه هست و بوده است و تواند بود» با بازتابيدن در زبان بر انسان پديدار مي شود. و از اين راه عينيت مي پذيرد. و زبان با پديداركردن «انسان» و «جهان» خود را پديدار مي كند و عينيت مي بخشد. ميان اين سه گانگي نسبت هاي سه سويه ي كيفيتي در كار است كه از راه آن «هستي» پديدار و معنادار مي شود

    ذات زبان پديدارگري است. زبان «جهان» را در تمامي كليت و جزئيتش براي ما گزارش مي كند. و «جهان» يعني دايره ي تماميت بخشنده ي «آنچه هست و بوده است و تواند بود» اما «تواند-بود» بدر آورد و انسان است كه مي تواند در اين زهدان بنگرد و «تواندبود» ها را بنامد و فراخواند. با اين توانايي است كه انسان در جايگاهي بالاتر از «آن چه هست و بوده است» جاي مي گيرد و آن چه نيست را نيز مي تواند در خيال آورد و بنامد.

     يعني آن چه را كه در مرتبه ي «امكان» است با شناختن عالم امكان يعني آن «استواي ميان وجود و عدم است» كه انسان نه تنها «هستان» كه «نيستان» را نيز مي تواند شناخت و برخي از آنها را از قوه به فعل درمي تواند آورد يا «تواند بود» ها را به هست ها بدل مي تواند كرد. اين فرونگريستن از افق عالم امكان به عالم هستي است كه به انسان جايگاهي «ماوراء طبيعي» بر فراز طبيعت مي بخشد. زيرا طبيعت قلمرو هستي هستان است. و زبان انساني است كه مي تواند از «نيستان» (براي مثال از «عدم» از «مرگ» از «نيستي» نيز همچون هستان سخن بگويد

    زبان بشر را از باشنده اي طبيعي در ميان باشندگان ديگر و وابسته به طبيعت به ساحت «ماوراء طبيعت» برمي كشد يعني او را انسان مي كند كه باشنده اي است زينده در «جهان» كه طبيعت، يعني هر آن چه جسماني و مادي است، نيز بخشي از آن است نه تمامي آن. انسان با زيستن در ساحت جهان چيزهايي را كشف مي كند كه جز با براي باشنده اي كه در اين ساحت مي زيد، پديدار نيست . انسان پدري و مادري و خواهري و برادري و دوستي و دشمني و جنگ و صلح و خدا و شيطان و اخلاق و حقوق و زيبايي و زشتي و شعر و موسيقي و … را كشف مي كند ويا همه ي اين نسبت ها و باشندگي ها را كه در زهدان هستي خفته اند بيدار مي كند و از قوه به فعل مي آورد



    برچسب ها: زبان و تئوريهاي مربوط به آن زبان زبان شعر شعر زبان تحقیق پایان نامه پروژه پژوهش دانلود پژوهش و تحقیق دانلود جزوه دانلود مقاله دانلود پایان نامه دانلود پروژه
  • نوع فایل: word
    سایز :117 KB
    تعداد صفحه:165
  

به ما اعتماد کنید

تمامي كالاها و خدمات اين فروشگاه، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
این سایت در ستاد سازماندهی ثبت شده است.

درباره ما

در صــورت بروز هر گونه مشکل در خرید تماس ، پیامک پاسخگوی شما هستیم


09359579348
تمام حقوق سایت sabzfile.ir محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد. طراحی سایت