تحقیق ريشه های معماری مدرن
در اين مقاله معماري مدرن
تعريف و بررسي مي گردد. براي اين منظور پس از تشريح تعريف صحيح مدرنيسم وجه تمايز
ساير سبكهاي نزديك به آن مانند پست - مدرن و تفاوتهاي بنيادي آن ها بيان مي شود.
اهميت موضوع در آن است كه شناخت سبكهاي مختلف معماري سبب حفظ سنتها و تشخيص
تفاوتهاي آنها مي گردد.
همچنين در اين مقاله
بناهاي مطابق با سبكهاي مختلف مدرن و پست مدرن بررسي و با يكديگر مقايسه مي شود و
تاثير پست - مدرن در ساختمان سازي، اتومبيل سازي شهري و سامان دهي فيزيكي فضاي شهرهاي
جديد مورد بررسي قرار مي گيرد.
آنچه در پيش روست تاريخ
معماری مدرن نيست، بلكه نگرهای نظريه پردارانه است و تلاشی را برای توصيف اينكه
معماری مدرن درباره چيست به دست می دهد. آنچه ممكن است تا حدّی متظاهرانه به
نظر رسد، ولی بايد اذعان داشت كه كژفهمی ها و سوء تعابيری كه در كاراست كه اينگونه
روشنگریها را به چيزی ضروری بدل میسازد. محض رعايت بیطرفی بايد آنچه را كه جنبش
مدرن واقعاً خواهان آن بود يادآوری كرد و آنچه را هم كه در عمل به آن رسيد خاطر
نشان ساخت.
امروزه برخی از
نويسندگانی كه به اين موضوع میپردازند، حتی مدعیاند كه جنبش مدرن حكم نوعی «كلاف
سردرگم» را دارد؛ آنان اظهار میدارند كه معماران مدرن در عالم واقع «ايديولوژی»
مشتركی نداشتند و به طريق اولی معماری مدرن نمیتوانست اصولاً وجود داشته باشد.
جنبش مدرن بیترديد مبنا
و جهتگيری خاص خود را داشته است، و تنها آن دم كه اين به درستی درك گردد، امكان
رسيدن به ارزيابی منصفانهای از پيامدهای آن، و از جمله كوششهای پسامدرن اخير،
فراهم میآيد. به اين طريق میتوان به نقطه عزيمتی برای جست و جو و پيگيری معماریای
دموكراتيك در عصری كه در آن به سر میبريم، دست يافت.
رويكرد اتخاذ شده،
رويكردی است عينی و پديدارشناختی. ازطريق نوشتن، «پيرامون» معماری، و با اولويت
اصلی را به مسائل اجتماعی و سياسی دادن، چيزی حاصل نمیآيد. معماری را بايد با
مناسبات خود معماری درك كرد. البته اين بدين معنی نيست كه معماری را رشتهای «مجزا
و خود مختار» برشمريم. معماری به مثابه نوعی هنر، به زندگی تعلق دارد.
هدف آن نيز عبارت است از
فراهم آوردن مكانهايی كه زندگی بتواند در آن «به وقوع پيوندد». مكان، مجموعهای
از منابع يا احياناً ظرفی خنثی وبیطرف نيست؛ بل درواقع محيطی است عينی و ملموس كه
نوعی نظم و منش و ويژگی در خود دارد. بدين ترتيب چنانچه در سويی راجع به
زندگی سخن رانده شود، و در سوی ديگر از مكان، چنين چيزی بی معناست. «طراحی برای
زندگی» به واقع شعاری بود كه برای بيان هدف كلی جنبش مدرن به كار میرفت.
تفصيل اين امر، با توصيفی
از جهان نو و نياز انسان برای جهتگيری و تعيين هويت در آن، آغاز میگردد. معماری
به طور كلی اين نياز را از طريق سازماندهی فضايی و بيان صوری، برآورده میسازد.
اهميت بنيادين اين مفاهيم، مدتها پيش تشخيص داده شد ليكن تا امروز هيچگاه بحث
شايسته و درخوری در مورد آن صورت نپذيرفت.
دنيای جديد و معماری جديد
معماری مدرن بدينخاطر پا
به عرصه حيات نهاد كه به انسان ياری رساند كه در دنيای جديد همچون كاشانه خود
احساس آسايش كند. مفهوم اين احساس آسايش، فراتر از نياز به سرپناه، پوشاك و غذاست؛
و در وهله نخست به مفهوم همانند پنداشتن خود با محيط زيست طبيعی و اجتماعی است.
اين مفهوم در عين حال نوعی احساس تعلق ومشاركت را نيز دربردارد، يعنی تملك جهان
آشنا و درك شده. انسان بايد احساس كند كه از جمله درمعرض چيزهای شناخته شده و با
معنی قرار دارد. ما همه آگاهيم كه اين تعيين هويت در جهان مدرن مشكلآفرين شده
است. محيطهای بسته و امن گذشته فروپاشيدهاند، و ساختارهای جديدی را میطلبند.
معماری مدرن يكی از اين
صور است. هدف كلی معماری مدرن اين است كه برای انسان سكونتگاه جديدی تدارك ببيند.
اين سكونتگاه جديد بايد نياز به شناسايی را برآورده سازد و بدين ترتيب تجلی «رابطه
دوستانه» جديد بين انسان و محيط زيست اوباشد. لوكوربوزيه در سال 1923 نوشت:« مسئله
خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به اين مسئله بستگی دارد. معماری، در اين
دوره نوسازی، نخستين وظيفهاش تجديد نظر در ارزشها و عناصر تشكيل دهنده خانه است.»
خداوند زیباست
اشاره: استاد محمد حسین
زُمرشیدی ازپیشکسوتان هنر معماری و از اساتید برجسته معماری سنتی ایران است.
برچسب ها:
ريشه های معماری مدرن معماری مدرن ريشه های معماری معماری تحقیق پایان نامه پروژه پژوهش دانلود پژوهش و تحقیق دانلود جزوه دانلود مقاله دانلود پایان نامه دانلود پروژه