مقدمه
هوش تجاری از آنجایی که مستقیما با دادهها و اطلاعات سروکار دارد و ویژگی اصلی آن کشف و استخراج و نمایش دانش آشکار و پنهان موجود در این دادهها و اطلاعات ظاهرا قدیمی و زائد است، نیاز به ایجاد بستر و زیرساخت فنی دارد. زیر ساختی که بتواند دادههای موجود در زیر سیستمهای جزیرهای یک سازمان را که با چهارچوبها و ابزارهای متفاوتی توسعه یافته اند، تجمیع و یکپارچه کند و زمینه بروز هوشمندی را در سازمان مهیا کند.
اما برای حرکت به سمت ایجاد زیر ساختها، نیاز به ارزیابی آمادگی سازمان برای بکارگیری این ابزارها وجود دارد. متاسفانه بسیاری از شکستهایی که در پروژههای استقرار هوش تجاری در سازمانها مشاهده شده است، بدلیل عدم وجود آمادگی سازمانی برای پذیرش و اعمال تغییرات مورد نیاز در سازمانهاست. حتی در برخی موارد ارزیابی آمادگی سازمان، میتواند منجر به اخذ تصمیماتی گردد که نه تنها باعث تسهیل روند استقرار هوش تجاری در سازمان گردد، بلکه باعث اثربخشی بیشتر آن نیز باشد.
به عنوان مثال استقرار نظام مدیریت دانش و تلاش برای به حرکت درآوردن چرخه خلق دانش و جمع آوری دانش پنهان سازمان که امروزه بزرگترین سرمایه سازمانهاست، و ایجاد فرآیند تبدیل آن به دانش صریح و بالعکس و ترکیب دانشها با یکدیگر که منجر به بروز خلاقیت و ایجاد حکمت در سازمان میگردد، میتواند زیر بنای محکمی برای استقرار هوش تجاری باشد. در واقع میتوان گفت استفاده کامل از ابزارهای هوش تجاری، در گرو استقرار مدیریت دانش در سازمان هاست و تحقق مدیریت دانش، متضمن هوشمندی سازمانهاست.