فهرست
عنـــــــوان | صفحه |
مقدمه | 1 |
حرکت علمی مسلمانان در قرون نخستین اسلامی: | 2 |
نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان | 3 |
معرفی ادوار نهضت ترجمه در عصر عباسیان | 11 |
طبقه اول مترجمان برجسته در این عصر عبارتنداز: | 12 |
نهضت ترجمه در اندلس: | 19 |
دلایل توجه مسلمانان به ترجمه | 20 |
الف - عوامل درونی: | 20 |
ب - عوامل بیرونی: | 22 |
روش های ترجمه کتاب | 22 |
نتایج و پیامدهای نهضت ترجمه | 25 |
نتیجه گیری | 30 |
پی نوشت ها: | 31 |
مقدمه
مكه و مدینه در دوران زندگی پیامبر اسلام (۵۷۰ ۶۳۲م) علی رغم آنچه تاكنون به طور گسترده ای مقبول واقع شده است یكسره از جهان خارج بركنار و منتزع نبودند. [گویا] این دو شهر، خلاف آنچه امروزه به طور مكرر، اظهار یا (حداقل) تلویحاً بدان اشاره می شود، مراكز حیات فرهنگیِ مترقّی و شكوفا نیز محسوب نمی شدند. این حقیقت كه عربستانِ مركزی [در آن دوران ] با تمدّن برتر هم عصرِ خود تماس بسیار اندكی داشته است، در خالی بودنِ قرآن از اشاراتی به علم طب و طبابت جلوه گر می شود، چرا كه از دیدگاه سنت دینی، چنین اموری م ی بایست مُستظهر به حكم و فرمانی از جانب خداوند می بودند. می توان پذیرفت درمانگرانی بومی، كه به طور علمی آموزش ندیده بودند، در آن عصر می زیسته اند و [گاهی هم ] ممكن بود تصادفاً گذار یك پزشك واقعی به عربستان مركزی افتاده باشد (نظیر موردی كه در سر حد شمال غ ربی بیابان عربستان بدان برمی خوریم). البته چنین پزشكی نمی توانست دانشمند برجسته ای باشد. نه او و نه هیچ كس دیگر نمی توانسته اند انبوهی از آموخته ها را از جهان خارج به شهرهایی كه به زودی مكان های مقدس اسلامی می شدند، منتقل كرده باشند. از سوی دیگر، ساكنان این شهرها به واسطه ی تجارت كاروانی، این امكان را داشتند كه با حیات فرهنگی هم عصر خود در جوامع بزرگ تری چون فلسطین و سوریه آشنایی پیدا كنند. استفاده ی آنها از این فرصت در منابع ناچیزی كه در دست داریم تأیید شده است.
همه ی پیوستگی های فرهنگی از این دست، به مناطقی معطوف می شود كه تمدن عصر باستان كلاسیك (در قالب هلنیسم و آنچه از آن در كسوت یونانی و تمدن رومی به شرق رسیده است) اثر خود را در آنها بر جا نهاده بود. در واقع می توان ادعا كرد كه در یك گفتمان فرهنگی، بخش غربی عربستانِ مركزی، پاره ای از جهان هلنیستی باستان بود؛ اما پاره ای بسیار دورافتاده كه در حقیقت بهره ای از دستاوردهای عالی عقلانی جهان هلنیستی نصیب آن نشده بود. میراث معنوی و فكری آسیای جنوب غربی باستانی دوران قبل از هلنیسم، با پیشرفت موفقیت آمیز مسیحیت، گن وستی سیسم و یهودیت از جهات مختلف تداوم پیدا كرد و تجدید حیات و استحكام یافت. هلنیسم مترقی عربستانِ جنوبی و امپراتوری ساسانی در ایران نیز به شدت از هلنیسم متأثر شدند. پیروزی و غلبه ی هلنیسم، هم چنان كه شائدر توصیف كرده، حقیقتی است كه كشفیات جدید بارها و ب ارها آن را تصدیق كرده است.
حرکت علمی مسلمانان در قرون نخستین اسلامی:
محیط جغرافیایی خشن، نامساعد و در عین حال متکی بر طبیعت شبه جزیره عربستان، سادگی معیشت را برای ساکنان آن به ارمغان آورده بود. بازتاب این سادگی تنها در ظاهر عرب جاهلی خلاصه نمی شد، بلکه بی نیازی آنان را به علوم مختلف نیز در بر داشت.1 اگرچه در برخی علوم چون طب (2) و نجوم (3) تجربه هایی کسب کرده بودند، لیکن هنوز معرفت علمی آنان تکوین نیافته و متکی بر علل مبهم و ناشناخته پدیده های طبیعی بود.
با ظهور اسلام، براساس توصیه های قرآن کریم (4) و سفارش های پیامبر اکرم(ص)، (5) عرب مسلمان به خواندن و نوشتن روی آورد و نخستین گام های معرفتی خود را با فراگرفتن قرآن آغاز نمود. اما هنوز اتکای بر قوه حافظه سرشار و به تبع آن قبح نگارش، مانع از یادگیری نوشتن و ثبت آموخته ها می شد (6) و همین عامل مانع بزرگ رسیدن جامعه اسلامی به مراحل تکمیلی بود.
فرایند عصر فتوحات اسلامی، رویارویی فرهنگ ها و تمدن های مختلف و کهنی بود که در سایه آمیختگی آن ها، فرهنگ و تمدن اسلامی با همه ویژگی های بارز خود شکل گرفت. هرچند در مراحل نخستین خلافت اسلامی و تا اواسط حکومت امویان، هنوز اعتقاد به عدم پذیرش هر چیز غیر از قرآن و تاکید برقوه حافظه و اجتناب از نگارش، بی اقبالی بسیاری از علوم را فراهم آورده بود، اما با گذشت زمان و در پی رشد معرفتی مسلمانان و نیاز مبرم تمدن نوخاسته اسلامی به آموختن و رسیدن به سرچشمه های اصلی معرفت و علم، مسلمانان ناگزیر به روی آوردن به ترجمه و نقل متون گردیدند.
با استقرار خلافت امویان در شام و نزدیکی آنان به رومیان و تسلط بر مدارس علمی رها (ادسا)، نصیبین، حران و انطاکیه، رفته رفته زمینه های آغاز حرکت علمی مهیا گردید. خلفای نخستین اموی با خواندن و شنیدن سرگذشت پر عظمت پیشینیان، به تاریخ علاقمند شدند; چنان که درباره معاویه آورده اند:
... تا یک ثلث شب به اخبار و ایام عرب و عجم و ملوک آن ها و رفتار آنان با رعیت و سیرت شاهان ملل و جنگ ها و حیله ها و رعیت پروری شان می گذشت ... هنوز سه یکی از شب مانده برمی خاست و دفترهایی را که سرگذشت اخبار و جنگ ها و خدعه های ملوک در آن ثبت بود، می خواست و غلامان مخصوص که مامور نگهداری و قرائت دفترها بودند به خواندن آن می پرداختند و هرشب بر بخشی از اخبار و سرگذشت ها و آثار و انواع سیاست مداری ها واقف می شد. (7)
همین تمایل وافر به اطلاع از اخبار ملوک گذشته (8) موجب شد تا خبرگانی را برای ترجمه و یا قرائت گزیده هایی از متون تاریخی و پزشکی به دربار دعوت نمایند. بنابر قول مشهور، نخستین ترجمه عهد اموی به خالدبن یزیدبن معاویه (م 85ه) اختصاص دارد. (9) خالد به دلیل علاقه بسیار به علم و دانش، (10) حکیم آل مروان (11) نام گرفت و با پشتکار فراوان به فراگرفتن علم کیمیا (شیمی) پرداخت و به ترجمه متون علمی از زبان یونانی و قبطی به عربی توجهی ویژه مبذول داشت. (12) عمربن عبدالعزیز در مورد او می گوید: «در میان بنی امیه مانند خالد زاده نشده است.» (13)
از دیگر خلفای برجسته اموی که نامی در ترجمه و نقل منابع و یا جمع آوری کتاب از خود برجای نهاد، عمربن عبدالعزیز است. در مورد اقدامات وی مطالب فراوانی در منابع آمده است، از جمله این که او در گنجینه کتاب های شام، اثری از علم پزشکی، نوشته قس بن هارون بن اعین، (14) یافت که از بهترین کناش های (15) قدیمی به شمار می آمد. این اثر ارزشمند و بی نظیر که اهرن، ( Heron) نام داشت، توسط ماسرجویه (16) (ماسرجیس) (17) به عربی برگردان شد. عده ای از خلیفه خواستند تا از آن کتاب رونویسی کرده و آن را منتشر نمایند، اما خلیفه سخت گیر راضی نمی شد. سرانجام پافشاری های بسیار آنان خلیفه را وادار نمود تا پس از چهل روز اندیشیدن و استخاره کردن، کتاب را عرضه نموده، اجازه طبع و نشر آن را صادر نماید. (18)
این گونه تردید و تنگ نظری خلفای اموی نسبت به علوم، سالیان متمادی آثار ارزشمند و نفیسی را در گنجینه ها و کتاب های آنان متروک باقی نهاد. با این توصیف، از میان مترجمان این عصر می توان به صالح بن عبدالرحمن، (19) ماسرجویه (20) سرجون بن منصور (21) تیاذوق، (23) اصطفن قدیم، (24) قیس بن قنان بن متی، (25) و حسان نبطی (26) اشاره کرد.
نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان
سقوط خاندان بنی امیه و طلوع اقبال آل عباس دوره جدیدی از تحولات تاریخی، فرهنگی و علمی را در تمامی ممالک تابعه خلافت اسلامی به دنبال داشت. دوره ای که اربابان قلم آن را عصر طلایی اسلام (عصر الاسلام الذهبی)، دوره مدنیت اسلامی، و عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی نام نهاده اند. (27) انتقال مرکز خلافت از دمشق به مدینة الاسلام بغداد و نزدیکی آن به کانون علمی جندی شاپور و حضور بی شائبه وزیران کاردان و مستشاران با کفایت ایرانی در دربار خلافت اسلامی و علاقه وافر خلفای نخستین بنی عباس به علم، ادب و فرهنگ پروری، نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام را به بار نشاند.
اگرچه بنیان گذار خلافت عباسیان، ابوالعباس سفاح (132-136ه ) به دلایل متعدد هم چون دشواری های عصر استقرار، مقابله با مخالفان و معارضان حکومت نوخاسته، و کوتاهی عمر خلافتش، هرگز نتوانست به علوم توجهی شایسته مبذول دارد، اما برادر او منصور (136-158ه) به رغم همه مشکلات عصر تثبیت، به خوبی بر اریکه قدرت سامان گرفت (28) و با بنای شهر بغداد (29) و انتقال مرکز خلافت به آن جا، دولتی قدرتمند و کارآمد تشکیل داد. علاقه و اعتقاد بیش از حد منصور به تنجیم و احکام ستارگان و طالع بینی موجب شده بود تا بدون اجازه منجمان به کاری دست نیازد. از این رو با فراخوان سرآمدان نجوم از ایران و هند نام خود را به عنوان نخستین خلیفه ای که منجمان و ستاره شناسان را به دربار فراخواند، (30) رقم زد.
به دنبال این نیاز و توجه خلیفه منجمان و آگاهان به علم ستاره شناسی از ایران و هند به دربار خلافت راه یافتند. در راس این جماعت، «نوبخت منجم »، از اعاظم و بزرگان خاندان مشهور نوبختی (31) قرار داشت که از سرآمدان ستاره شناسی عصر خود محسوب می شد و دارای زیج ها و جداول فلکی مشهوری بود. (32) منصور در ساختن شهر بغداد و انتخاب محل آن، بارها از نظرات نوبخت استفاده نمود. (33) فعالیت با نشاط و مهارت وی در کار تنجیم، به استمرار حضور خاندان نوبختیان در دربار خلفای بعدی انجامید. (34)
برچسب ها:
تحقیق در مورد نهضت ترجمه تحقیق درباره نهضت ترجمه تحقیق درباره نهضت ترجمه در اسلام نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان معرفی ادوار نهضت ترجمه در عصر عباسیان نهضت ترجمه در اندلس نتایج و پیامدهای نهضت ترجمه نهضت ترجمه چیست تحقیق