فهرست
عنـــــــوان | صفحه |
چکیده | 1 |
مقدمه | 2 |
ضحاک در شاهنامه | 3 |
داستان ضحاک با پدرش | 3 |
فریب اهریمن | 3 |
روییدن مار بر دوش ضحاک | 4 |
گرفتار شدن جمشید | 4 |
خواب دیدن ضحاک | 5 |
زاییدن فریدون | 6 |
خبر یافتن ضحاک | 6 |
آگاه شدن فریدون از پشت خود | 7 |
خشم فریدون | 7 |
بیم ضحاک | 8 |
داستان کاوه | 8 |
نتیجه | 10 |
منابع | 11 |
| |
| |
چکیده
دوران ضحاک هزارسال بود. رفته رفته خردمندی و راستی نهان گشت و خرافات و گزند آشکارا. شهرناز و ارنواز )دختران جمشید) را به نزد ضحاک بردند. در آن زمان هرشب دو مرد را میگرفتند و از مغز سرآنان خوارک برای ماران ضحاک فراهم میآوردند. روزی دو تن بنامهای ارمایل و گرمایل چاره اندیشیدند تا به آشپزخانه ضحاک راه یابند تا روزی یک نفر که خونشان را میریزند، رها سازند. چون دژخیمان دو مرد جوان را برای کشتن آورده وبرزمین افکندند، یکی را کشتند ومغزش را با مغزسرگوسفند آمیخته و به دیگری گفتند که در کوه و بیابان پنهان شود. بدین سان هرماه سی جوان را آزاد میساختند و چندین بُز و میش بدیشان دادند تا راه دشتها را پیش گیرند. به گزارش شاهنامه اکنون کُردان از آن نژادند.
مقدمه
ضَحاک[1] اوستایی:اَژی دهاکه/AŽI DAHĀKA؛ ارمنی: اَدَهَک Àdahak از پادشاهان اسطوره ای ایرانیان است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت می نشیند. ایرانیان که از ستم های جمشید پادشاه ایران زمین به ستوه آمده بودند به سراغ وی رفته و او را به شاهی می پذیرند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار میروید. ابلیس به دست یاری او آمده و میگوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.
و بدینسان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا میکشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا میخیزد، چرم پارهٔ آهنگریاش، درفش کاویانی را بر میافرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک میخواند. فریدون ضحاک را در البرز کوه (دماوند) به بند میکشد.
برچسب ها:
تحقیق درباره ضحاک در شاهنامه فردوسی تحقیق در مورد ضحاک در شاهنامه ضحاک در شاهنامه فردوسی ضحاک در شاهنامه نقش ضحاک در شاهنامه فردوسی ضحاک کیست ضحاک در شاهنامه تحقیق مقاله پاورپوینت طرح جابر بروشور پروژه دانلود تح