فهرست مطالب
2-1- مقدمه
2-2- معناي لغوي ايمان
2-3- مفهوم اصطلاحي ايمان از ديد صاحبنظران
2-4- متعلقات ايمان
2-5- ارکان ايمان
2-6- نقش ايمان در زندگي
2-7- آثار و فايده هاي ايمان در زندگي فردي و اجتماعي
2-8- اقسام ايمان
2-9- مراتب ايمان در کنترل غرائز
2-10- عوامل سه گانه در حصول ايمان قلبي
2-10-1- تقيد به ظواهر شرع
2-10-2- اجتناب از گناه
2-10-3- انجام مستحبات
2-11- مراتب ايمان قلبي
2-12قلب و پيوند آن با وحي
2-13- ايمان عامل تقرب به خدا
2-14-ریشه لغزشها
2-15-رابطه علم و ايمان
2-16-موانع ايمان
2-17-رابطه ايمان و عمل صالح
2-17-1-مفهوم ايمان و عمل صالح
2-17-2-حقيقت ايمان و عمل صالح
2-17-3-رابطه ايمان و عمل صالح
2-17-4-آثار و فوايد پيوند ايمان و عمل صالح
1)زدودن گناهان
2-عامل سعادت و رستگاري
3- محبت آفريني و ايجاد دوستي
2-18- آيا ايمان بدون عمل ارزش دارد؟
12-19- عشق به اهل بيتعليهم السلام چه نقشى در زندگى دارد؟
2-20- آيا هر سخن حقّى را بايد بيان كرد؟
2-21- نتيجه:
2-1- مقدمه
حمد
وسپاس فراوان خدايي را سزاوار است که توجه به او صفا بخش دلها و محرک تلاش
انسانهاست . خدايي که تکيه گاه زندگي مومنان و روح بخش حيات آنهاست .خدايي
که منزه است از هر تصوري که تصور کنندگان نسبت به او دارند و بزرگتر از آن
است که در توصيف آيد . خدايي که بر ما منت نهاد و از ميان انسانها پيامبري
مبعوث گردانيد تا آياتش را بر ما بخواند و ما را تزکيه و تعليم دهد .
خدايي که از سر لطف و رحمت
، براي هدايت بشر نوري فرستاد (قرآن ) که تبيان و بيانگر همه حقايق است و
درمان و شفاي همه دردهاست و هدايت براي متقين است . پروردگاري را سپاس مي
گوييم که همه آفريدگانش را بسوي تکامل به حرکت واداشت و ما را در صراط
مستقيم خود رهنمون ساخت و همه پديده ها را به سوي هدفشان راهنمايي کرد تا
از تعالي و تکامل متناسب با آفرينش خود برخوردار شوند.در اين تحقيق ما
اولين وظيفه هر انسان را که عبارت از ايمان به ذات حضرت احديت و قدرت لا
يزال الهي است به همراه مرتب آن و اثراتش
مورد بررسي قرار مي دهيم و اميد است همگان با بهره گيري از کتاب هدايتگر
الهي (قرآن ) و معارف عميق ديني و اسلامي که حاصل زحمات انبياء و معصومين
(عليهم السلام) بوده و از طريق عالمان و فقهاي بزرگوار ديني به نسل کنوني
منتقل شده ، در راه رضاي حق تعالي قدم برداشته و از پويندگان راه حقيقت و
بندگي خالق يکتا بوده باشيم ان شاءالله .
2-2- معناي لغوي ايمان
اصل اَمَنَ طمانينه و آرامش نفس است و از بين رفتن ترس و ايمان يعني مطلق تصديق.
تاج
العروس ايمان را چنين تعريف کرده است: ايمان منحصرا بر اقرار به زبان
اطلاق مي شود و گاهي ايمان به معني اظهار خضوع و نيز به معني قبول شريعت و
آنچه که پيامبر اکرم (ص) آورده و اعتقاد قلبي به آن است . پس کسي که بر اين
صفت باشد مومن و مسلمان است که ريب و شک در او راه ندارد و ايمان تصديق و تهذيب است .
در
معجم الفاظ قرآن ، ايمان اين چنين تعريف مي شود که ايمان گرايش قلبي و
وابستگي فکري و اعتقادي و رواني به يک معبود به يک قلب حاکم و مرکز است به
شکلي که انسان طبق آن عمل کند و به لوازم ايمان و تعهدات آن پايبند باشد
بنابراين در اين مفهوم ،باور نهفته است ،يعني قبول يک مطلب به وضوح و روشني
به نحوي که دل را مسخّر کرده و روشن سازد و دل زنده به آن باور باشد.
ايمان به مفهوم اذعان و تصديق است در فرهتگ فارسي معين چنين آمده است
:ايمان به معني گرويدن ،عقيده داشتن ، ايمن کردن و بيم نداشتن است.
لغت نامه دهخدا مي نويسد :امن ، ايمن شدن ، بي هراس شدن ، بي بيم شدن ، اعتماد کردن ، امين پنداشتن ، آرامش قلب مقابل خوف.
2-3- مفهوم اصطلاحي ايمان از ديد صاحبنظران
اصطلاح کلامي و عرفاني ايمان به معني گرويدن ، تصديق ،شوق و اطمينان در مقابل کفر ، به معني خضوع و تصديق مطلق و ثبات فضيلت نيز آمده است بعضي از مشايخ گفته اند : «اَلايمانُ تَصدِيقٌ و اِعتِقادٌ وَ الاِسلامُ خُضوعٌ و اِنقِيادٌ».
عطار گويد: نور ايمان از بياض روي اوست ظلمت کفر از سر موي اوست .
کاشاني
مي گويد : ايمان درست آن است که مومن در عقيده خود به درجه يقين مي رسد و
متفاوت است طايفه اي در دنيا به علم اليقين بدانند و عده اي عين اليقين و
ايمان اصل يقين بود و علم اليقين و حق اليقين فروع آن است . ايمان در اصطلاح کلامي بر دو قسم است :
1- مستقر
2- مستودع
ايمان
مستقر آن باشد که از ادله يقينيه بر مبناي اجتهاد و تحقيق حاصل شود .
ايمان مستودع آن باشد که از ادله يقيني ماخوذ نباشد بلکه ناشي از ظن و گمان
و تقليد است و ايمان در اصطلاح محدثين به مفهوم تشيع و اعتقاد به امامت
ائمه اطهار مي باشد .
2-4- متعلقات ايمان
منظور از متعلقات ايمان چيزهاي است که بايد به آن ايمان داشت تعداد زيادي از آيات قرآن در اين باره مي باشد از جمله :
1. ايمان
به غيب : از جمله مواردي است که مومنان بايد به آن اعتقاد داشته باشند «
اَلَّذِينَ يُومِنُونَ بِالغَيبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلوهَ و مِمّا
رَزَقناهُم يُنِفقُونَ » «آنانکه ايمان دارند به غيب و به (ناديدني ) و به
پاي مي دارند نماز را و از آنچه روزيشان کرديم انفاق مي کنند »
2. ايمان به خدا : از ديگر مواردي است که بايد يک مومن به آن ايمان داشته باشد
3. ايمان به لقاء پروردگار: از ديگر متعلقات ايمان مي باشد . خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد : «لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم يُومِنُونَ» « باشد که به ملاقات پروردگارشان ايمان بياورند».
4. ايمان
به آخرت: که در اين باره خداوند مي فرمايد :« وَالَّذِينَ يُوِمُنونَ
بِالاخِرَهِ وَ يُومِنُونَ بِهِ وَ هُم عَلي صَلاتِهِم يُحافِظَونَ » و«
آنانکه به آخرت ايمان آوردند و به اين کتاب نيز ايمان آوردند و آنها بر
نمازشان محافظت مي کنند »
5. ايمان
به ملائکه :«کُلُّ امَنَ بِاللهِ وَ مَلائِکَتِهُ وَ رُسُلهِ وَ لکِنَّ
البِرّ مَن امَنَ بِاللهِ وَ اليَومِ الاخِر و المَلائِکَتِهِ ...» « همه
ايمان آورده اند به خدا و ملائکه اش اما نيکوکار ان است که ايمان آورده است
به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و کتاب و پيامبران و کتابهاي آسمانيش و
پيامبرانش و.. »
6. ايمان به رسولان
7. ايمان
به کتاب و ديگر کتب آسماني :« وَالَّذِينَ يُومِنُونَ بِمَا اُنزِلَ
اِلَيکَ وَ مَا اُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَ..» « وکساني که به آنچه که بسوي تو و
قبل از تو(کتب آسماني پيشين ) و به آخرت ايمان آورده اند»
8. ايمان به آيات خداوندي
2-5- ارکان ايمان
ارکان ايمان چهار قسمت است 1-توحيد بي حد 2- ذکر بي قطع 3- حال بي نعت 4- وجد بي وقت
توحيد بي حد : توحيد بايد به اخلاص برسد کمال توحيد به اخلاص
است . اخلاص نسبت به حق آنست که خدا را خالص ببيند از غيره از نقص ، از حد
، از عد ، منزه بداند ذات بي زوالش را از اينکه مثلي داشته باشد .
ذکر بي قطع : آنست
که انسان پيوسته به ياد خدا باشد« فَاذکُرُونِي اَذکُرکُم » مرا ياد تا
شما را ياد کنم و اينکه همواره نماز بخواند (نماز را در طول شبانه روز بر
پاي دارد)
حال بي نعت :آنچه را گويد وقت خويش گويد و تا خويش را در مقام نيابد از آن مقام سخن نگويد.
وجد بي وقت : در هر وقت مشاهده گر حق باشد و کسي که ايمانش قوي باشد به جهان وجود و ما فيها بي اعتنا باشد.
2-6- نقش ايمان در زندگي
انسان
نمي تواند بدون داشتن ايده و آرمان و ايمان زندگي سالم و سعادتمند داشته
باشد و يا کاري مفيد و ثمر بخش براي بشريت و تمدن بشري انجام دهد انسان
فاقد هر گونه ايمان و عقيده است و به صورت موجودي غرق در خودخواهي است که
هيچ وقت نمي خواهد منافع خود را از بين ببرد و هميشه بصورت موجودي سرگردان
که تکليف خويش را از زندگي درمسائل اخلاقي و اجتماعي نمي داند ، انسان
دائما با جامعه و مسائل اجتماعي و اخلاقي برخورد مي کند و بنابر فطرت خود
در برابر آنها عکس العمل نشان مي دهد انسان اگر مکتب و عقيده و ايمان پيوسته
داشته باشد هم سعادتمند و داراي زندگي بوده و هم تکليفش در زندگي مشخص است
در غير اينصورت موجودي سرگردان خواهد بود که گاه مثل کاه با وزش باد به
اين سو و آن سو کشيده خواهد شدو موجودي ناهماهنگ مي شود چيزي که همواره و
در هر لحظه براي انسان اهميت دارد تنها ايمان است که انسان را بصورت يک
مومن واقعي در مي آوردهمه چيز را تحت سلطه خود قرار مي دهد حتي خود پرستي و
خود خواهي را . ايمان موجب مي شود انسان تلاشهايي عليرغم گرايشهاي طبيعي و
فردي انجام دهد و احيانا هستي و حيثيت خويش را در راه ايمانش فدا سازدو
اين در صورتي امکانپذير است که ايده انسان جنبه مقدس بودن پيدا کرده و
حاکميت مطلق بر وجود انسان يابد و تنها ايمان مي تواند انسان را در جهت ميل
به کمال راهنمايي کند .
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل مطيع نقش شيطاني چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمي داني چه حاصل
گاهي
انسان با خشونت رفتار مي کند و مي خواهد انتقام گرفته و کينه خود را نشان
دهد در مقابل اين احساسات نيز دست به فداگاري مي زند و از جان و مال و هستي
خود مي گذرد تنها ايمان در اينصورت است که مقابل اين احساسات به ايده ها
قداست مي بخشد و فداکاريها از روي کمال رضايت و به طور طبيعي صورت مي پذيرد.