دانلود مقاله بررسي اثربخش روش تلفيقی مبنی بر طرحواره درمانی و رفتار درمانی ديالكتيكی در كاهش علائم
نوع فایل: word
فرمت فایل: doc
قابل ویرایش
تعداد صفحات : 100صفحه
قسمتی از متن :
تعريف مسئله:
اختلال به مثت يك اختلال شايع و مزمن است كه
شيوع آن بين 15- 10 درصد جمعيت عمومي تخمين زده مي شود. در حدود نيمي از
مراجعان به كلينيكهاي روانپزشكي مبتلا به انواع اختلالات شخصيت مي باشند كه
به طور مكرر همراه با اختلالات محور 1 مي باشد. اختلالات شخصيت مي تواند
فرد را مستعد اختلالات ديگر روانپزشكي نمايد و هم با نتايج درماني آن ها
تداخل كرده و درمان و سير درمان را با مشكلاتي همراه سازد. (فريد حسيني و
همكاران: 1388).
در مورد ويژگي هاي اختلالات شخصيت نظريات متعددي
ارائه شده. كه مي توان تمامي آنها را در 2 گروه طبقه بندي نمود. برخي
معتقدند كه افراد داراي اختلالات شخصيت در زمينه فيزيولوژيك، بيولوژيك و
ژنتيك با افراد بههنجار و عادي تفاوت دارند. گروهي ديگر معتقدند كه افراد
داراي اختلالات شخصيت در مقايسه با افراد غير بيمار، از لحاظ كيفي در
ويژگيهاي شخصيتي وجوه اشتراك دارند و تفاوت ميان افراد به هنجار و ناهنجار
تفاوت كمي است. همچنين معتقدند افراد مبتلا به اختلال شخصيت از ساختار
شخصيتي انعطاف ناپذيري برخوردار هستند. در اين ديدگاه تفاوت ميان افراد به
هنجار و افراد مبتلا به اختلال شخصيت تفاوتي از لحاظ شدت و مدت علائم مي
باشد. در عين حال كه مي توان اين دو ديدگاه را مكمل دانست هيچكدام از اين
دو نفي كننده ديگري نيست. (ديويدسون 1996 به نقل از انصاري، سارا).
اختلال
شخصيت مرزي يكي از شايع ترين اختلالات شخصيت در ميان بيماران بستري و
مراجعان به كلينيكهاي روانپزشكي است. (نوردهال و نايسر، سادوك و سادرك
2005).
اين بيماران كه در مرز ميان "نوروز" و "سايكوز" قرار دارند و
مشخصه آنها ناپايداري خلق و خو. حالات عاطفي، خودانگاره و روابط بين فردي
است. رفتارهاي غيرقابل پيش بيني، خودزني هاي مكرر. هم زمان بودن احساس
خصومت و وابستگي در ميان آن ها ديده مي شود.
آنها هزينه زيادي را بر
مردم و جامعه تحويل مي كنند و موجب فرسودگي نزديكان، دوستان و همكاران و
افراد خانواده خو مي شوند. (ويس و همكاران 1996). بسياري از افراد مبتلا به
اختلال شخصيت فردي افراد باهوش و با استعدادي هستند ولي وجود بيماري مانع
از شكوفايي و پيشرفت آنها مي شود.
آنها در يافتن شغل مناسب دچار مشكل
هستند و يا در صورت يافتن شغل در حفظ آن مشكل دارند، غالباً درگير سوء مصرف
موادمخدر و ديگر رفتارهاي خود ويرانگر هستند (بك و همكاران 2004). اين
اختلال پوش بالايي با اختلال سوء مصرف مواد (رول و همكاران 2000) و ديگر
اختلالات شخصيت (بك و همكاران 2000) و اختلالات محور 1 از جمله فربي ساده
(8/60%) آگورافربيا (45%) اختلال اضطراب (9/26%) اختلال وسواس جبري (6/18%)
اختلال افسردگي (6/14%) اختلال افسرده خويي (1/77%) (زيمرين و ماينا 1999)
دارد.
تاريخچه رواني درماني حاكي از آن اس كه درمان افراد مبتلا به
اختلال شخصيت مرزي، كاري سخت و طاقت فرساست. عدم موفقيت در درمان بسياري از
مشكلات روان شناختي از جمله اختلالات شخصيت بهترين دليل رشد جنبش سازنده
گرايي مي باشد.
در اين رويكردبه نقش عواطف و به كارگيري تكنيك هاي
تجربي و توجه به دلبستگي هاي اوليه و رفتارهاي بين فردي تأكيد مي شود.
(ياتگ و باهري 1986).
درمان مبتني بر طرحواره يك فرم تلفيقي است از روان
درماني كه توسط يانگ (يانگ 1990، يانگ، گلدسكو و ويشار 2003) براي بيماران
مقاوم بر درمان، مبتلايان به اختلال شخصيت، افسرده هاي مزمن و ساير
اختلالات مزمن بنا نهاده شد. طرحواره درماني رويكردي است نظام مند، ساختار
يافته كه مدل هاي شناختي رفتاري، روان پويايي (مخصوصاً روابط شيء) دلبستگي و
گشتالت را در هم مي آميزد (طرحواره درماني: ) طرحواره درماني
تكنيك هاي شناختي – رفتاري – روان تحليلي – هستي گرايي و انسان گرايي با
يكديگر ملعين كرده. همچنين از نظريه روابط شيء و رويكرد دلبستگي نيز بسيار
تأثير گرفته. اين رويكرد برخلاف اشكال مختلف درمانهاي شناختي كه به زمان
حال توجه مي كنند بر الگوهاي ناسازگار اوليه كه از تجارب ناخوشايند كودكي
منشأ گرفته. (اين الگوها حاصل تعامل نيازهاي بنيادين ارضا نشده- تجارب
ناخوشايند و خلق و خو اوليه مي باشد ) تأكيد دارد. اين الگوها كه طرحواره
هاي ناسازگار اوليه ناميده مي شوند در سراسر زندگي خود تكرار مي شوند. در
اين مدل طرحواره هاي ناسازگار اوليه و مكانيسم هاي مقابله اي غير انطباقي
به عنوان هسته هاي بنيادين شناختي و عاطفي اختلالات شخصيت در نظر گرفته مي
شوند. (برنشتين 2005 به نقل از اشتراك 2005).
تاكنون پژوهشهاي مختلفي
در زمينه كارآمدي طرحواره درماني صورت گرفته. نوردهال و نايستر (2005) كه
اين سبك درماني را با تأكيد بر كارروي زمينه هاي طرحواره اي انجام داده و
آن را در كاهش علائم ناشي از اين اختلال مؤثر دانسته اند.
همچنين آرنتز و
همكاران (2005) در زمينه درمان تجربي حالت هاي طرحواره اي در بيماران
مبتلا به اختلال شخصيت مرزي پژوهش انجام داده و نتايج آن ها بيانگر میثر
برودن طرحواره درماني در درمان اين گروه از بيماران است.
نوردهال و مدلت
و هاگوم (2009) مطالعه اي به منظور اثربخشي تبديل طرحواره ها بر كاهش
علائم اختلال شخصيت مرزي صورت دادند نتايج حاكي ازآن است كه تبديل طرحواره
ها پيش بيني كننده ميزان كاهش علائم اين نوع اختلال مي باشد.
مارشا
لينه هان (1993) كه از شيوه رفتار درماني ديالكتيكي در درمان بيماران مرزي
استفاده مي نمود. در اين راه به موفقيت هاي زيادي دست يافته. وي اعتقاد
دارد كه اختلال اوليه در افراد BPD يك مشكل بدتنظيمي هيجاني است كه آسيب
پذيري هيجاني و ناتواني تنظيم حالت هاي هيجاني را موجب مي شود. افراد مبتلا
به DPD نه تنها به محركهاي هيجاني حساس هستند بلكه بسيار سريع به محركها
واكنش نشان داده و براي بازگشت به حالت اوليه و آرام شدن نياز به زماني
طولاني دارند.
تحقييقات متعددي در زمينه رفتار درماني ديالكتيكي صورت
گرفته كه مؤثر بودن اين شيوه از درمان را بخصوص بر روي كاهش رفتارهاي
خودتخريبي و خودكشي نشان داده. (از جمله تحقيقي كه توسط مارشا لينه هان و
همكاران در 2001 صورت گرفته بر روي 101 نفر از بيماران اختلال شخصيت مرزي
كه سابقه خودكشي و خودزني داشته اند. در اين درمان كه به مدت يكسال بيماران
تحت درمان DBT بوده و يكسال پس از آن مورد پيگيري قرار مي گرفتند نتايج
نشانگر مؤثر بودن درمان در كاهش رفتارهاي طولاني بيماران بود همچنين نتايج
بيانگر اين بودند كه از بيماران در طي درمان از انصراف نداده بودند.
در
تحقيق حاضر از تلفيقي از 2 شيوه درماني استفاده شده : البته درمان اصلي
مبتني بر طرحواره درماني است در بخش الگو سازي رفتاري براساس درمان طرحواره
تلاش شده با آموزش مهارتهاي مبتني بر DBT و افزايش خزانه رفتاري مراجعان و
كاهش استفاده از شيوهاهي مقابله ناكارآمد بر تبديل طرحواره و همچنين كاهش
علائم اين اختلال تأثير گذاشته بود.
برچسب ها:
دانلود مقاله بررسي اثربخش روش تلفيقي مبني بر طرحواره درماني و رفتار درماني ديالكتيكي در كاهش علائم بيماران مؤنث مبتلا به اختلال شخصيت مرزي تلفيقي مبني بر طرحواره درماني و رفتار درماني ديالكتيكي در كاهش علائم بيماران مؤنث مبتلا به اختلال شخصيت مرزي