عصر ما عصر زمان ، تحول، پويايي و در حقيقت زمانه درك ديناميك در اجزا و صور ذهني و عيني جامعه و تاريخ است .دوره اي از تاريخ كه پارادايم هاي مختلفي را فراروي بشر مي گذارد و چون دوره تحرك شتابان ذهن از سوژه به ابژه است بنابراين هيچ چارچوب و فرمي بر بنيان ثبات و سكون نخواهد ماند و به همان سرعتي كه ايجاد مي شوند در شرف شدن و دگرگوني هستند . اين مهم اما براي ما كه همزمان با زمانه خود نيستيم نه تنها به درستي درك نمي شود كه شنيدن آن هم كم از هتك حيثيت ازارزشهاي مكانيكي و مطلق مان ندارد.اما چه سود كه اصرار ما بر انكار واقعيات جاري جهاني جز به تاخير انداختن تحول تاريخي نيست . در اين مجال برآنيم تا با ارائه آنچه مفهوم واقعي سنت و مدرنيته است تكليف خود را با تراژدي تحول مان روشن كنيم.
الف- سنت: در فرهنگ فارسي معين ذيل واژه سنت چند معني لغوي آورده شده است كه عبارتنداز: راه، روش سيرت ، طريقه و عادت . اما آنچه در حوزه جامعه شناختي و تاريخي از مفهوم سنت به ذهن متبادر مي شود چيزي فراتر از اينهمه است و شايد در محدودترين بيان لغوي بتوان تركيب« راه و روش عادت شده» را بكار برد. در فرهنگ انگليسي آكسفورد نيز واژه سنت «tradition»عبارت است از: مجموعه توليدات گذشته در زمينه هاي نظرات «opinions» ، اعتقادات«beliefs» و عادات «Customs» .
بنابراين تعاريف و با توجه به آراء نظريه پردازان مي توان سنت را عبارت از مجموعه اعتقادات ، باورها ، نظرات و رفتارهاي تكرار پذير دانست كه در بستر زمان ايجاد مي شود و بعنوان ارزشهاي اجتماعي و ملي مورد حمايت و اهتمام مردم و نيز پاسداري اجبار اجتماعي قرار مي گيرد. اين مسئله در نگرش شرقي خود را پر رنگتر نشان مي دهد .
آنچنان كه داريوش آشوري در يكي از آثار خود مي گويد:« در شيوه نگرش شرقي به جهان، اصالت با ثبات و تغيير ناپذيري ست و انسان شرقي براي انچه در زمان و مكان واقع مي شد، يعني براي امر محسوس و گذرا ارزش قائل نبود.…. و در زندگي اين جهان هم هميشه به آنچه داراي سنت و سابقه و مطابق راه و رسم پدران بود ، ارزش مي گذاشت.»(١) اين نگرش به امر واقع در بعد گذشته زمان البته متضمن برخورداري از نگاه تاريخي و تلقي مناسب از روح تاريخ در نزد سنت گرايان«Traditionalists» نيست، چه سنت و محتواي آن متعلق به اجزاي تاريخ است حال آنكه برخورداري از نگاه تاريخي در گرو درك كليت حاكم بر مسير تاريخ بمثابه يك هويت مستقل يا وجود منتزع واقع است .
در يك نگرش كلي مي توان مجموعه آداب ، و رسوم قديمي و كهن « كه البته در زبان مدرن كهنه خوانده مي شوند» قومي و ملي را در گستره سنت تعريف كرد و چون جامعه امروز ما تمايل نسبي بيشتري نسبت به الگوهاي ذهني سنتي از خود بروز مي دهد مي توان قاطعانه سنتي اش خواند.
( گي روشه) جامعه سنتي را «جامعه ي كشاورزي» مي خواند و معتقد است:« جامعه سنتي با تكنولوژي و آگاهي منطبق با عصر قبل از نيوتن و در نتيجه با سطح بهره وري محدود مشخص مي گردد. توليد جامعه سنتي لزوما توليدي ايستا مي باشد .»(۲) تعريف گي روشه آنجايي كه معتقد است:« جامعه سنتي داراي تحرك اجتماعي محدودي بوده و مشخصه آن نوعي تقديرگرايي مزمن است»(۳) بخوبي تعاريف را با خصوصيات جامعه كنوني ما متصل مي كند نيز يكي از تفاوت هاي فاحش ميان جامعه سنتي و جهان نو كه عدم تحرك در جامعه سنتي است را بيان مي كند .
برچسب ها:
تحقیق جامعه سنتي و دوران مدرن دانلود تحقیق جامعه سنتي و دوران مدرن جامعه سنتي دوران مدرن