تعهد در لغت به معنای عهده دار شدن، کاری بعهده گرفتن، عهد و پیمان، تعهد از مصدر 1-بگردن گرفتن، کاری را بعهده گرفتن . 2 - تیمار داشتن، نگاه داشتن.3 - عهد بستن، پیمان بستن . 4 – و در اسم یعنی تیمار داشت، غمخواری است(معین، 1374).
تعهد یک چارچوب ارجاعی از ارزش ها و باورهاست که ممکن است خودساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد. تعهد بر مبنای فرایند تصمیم گیری شامل اتخاذ نظر، انتخاب و رد کردن قرار دارد. تعهد یعنی تثبیت و اتخاذ تصمیم های نسبتا با دوام و سرمایه گذاری شخصی روی آنها"(اریکسون، 1968).
شکل گیری و ماندگاری تعهد هویت مبتنی بر فرایند های متفاوتی است. برای مثال اریکسون(1987 به نقل از برزونسکی، 2004)بین مولفه های عاطفی و شناختی تعهدات شخصی تمایز قائل است. تعهدات شناختی مبتنی بر اطلاعات هستند و گستره ای از دیدگاه ها و اعتقادات محکم را که در شبکه منسجمی از اعقاید و شواهد منطقی بسط داده شده، منعکس می کنند. در مقابل تعهدات عاطفی یک حس غیر عقلانی ولی غیر متزلزل از اطمینان را منعکس می سازند. تعهدات هنجاری نسبت به تعهدات اطلاعاتی، بیشتر مبتنی بر بنیان های عاطفی هستند.
در نظریه اریکسون(1968) نقش محوری شکل گیری هویت در تعهد هویت را در اواخر نوجوانی مهم می داند. به باور اریکسون به دلیلی تغییرات اجتماعی و ساختاری در جوامع معاصر غربی، نوجوانان دچار بحران هویت شده و فرد در تلاش برای شکل گیری هویت خود برای رسیدن به بزرگسالی و دستیابی به تعهد هویت تلاش می نماید(آرنت[2]، 2004).
به گفته اریکسون (1968)، فرایند شکل گیری هویت در رسیدن به تعهد نسبت به هویت دارای اثرات مفید در تنظیم هویت افراد است. از نظر اریکسون هویتی که به خوبی توسعه یافته و یکپارچه شده باشد می تواند فراهم کننده احساس های ذهنی وحدت درونی و تداوم در طول زمان، احساس خوب بودن و اعتماد به نفس باشد. (ویلر و آدامز وکیتینگز[3]، 2001). در واقع شواهد حاکی از آن است که یک ارتباط مثبت بین تعهد هویت و بهزیستی روان شناختی وجود دارد. بر این اساس، توسعه هویت در راستای تعهد نسبت به هویت به طور کلی به عنوان یک مسئله هسته ای و درمانی در مشاوره برای افرادی که به نوجوانی و بزرگسالی نزدیک می شوند در نظر گرفته شده است(شولتز و بلستین [4]، 1994) مشاهده شده است. چندین مطالعه تجربی نشان می دهند که فرایندهای انگیزشی فراهم کننده شرایطی جهت ایجاد تعهدات هویت هستند. بنابراین، فرایند های انگیزشی راهکارهای ارتباطی را فراهم می کند که از طریق آن تعهدات نتایج مفید را برای فرد فراهم می کند. (همان منبع)
در طول نزدیک به 40 سال، تفاوت های فردی در شکل گیری هویت در دو بعد اساسی اکتشاف(تبیین) و تعهد مفهوم ساز شده است. (مارسیا، 1966). در این زمینه اکتشاف(تبیین) سوال فعال و در نظر گرفتن جایگزین های هویتی مختلف اشاره دارد و تعهد به انتخاب یکی از تبیین ها(اکتشافات) از میان گزینه های تبیین شده اشاره دارد.
مدل توسعه هویت مارسیا (1966) در زمینه تعهد رفتاری به عنوان فرایندی منحصر به فرد در تعهد قوانین و پیوستن به آنها نظر گرفته می شود. با این حال،لایکس[5] ، گوزنی[6] ، سونس[7] و بیرز[8](2006) نشان داده اند که تعهد را می توان به دو بعد متمایز تقسیم شود: شکل کیری تعهد و شناسایی تعهد. ساخت و شکل گیری تعهد نشان دهنده مفهوم اصلی مارسیا از تعهد است، در حالی که شناسایی تعهد نشان دهنده یقین یافتن احساس فرد در مورد تعهداتی است که ساخته شده اند. مفهوم سازی تعهد به دو بعد مجزا، که یکی در ارتباط با ماهیت پویا در شکل گیری تعهد است و دیگری بازسازی، انتخاب و شناسایی تعهد به عنوان یک فرایند و نه به عنوان یک نتیجه در نظر گرفته می شود(لایکس، گوزنی ، سونس و بیرز ، 2006). این دو تعهد یعنی ساخت تعهد و شناسایی تعهد بسته به انگیزه های فردی موجب تعهد هویت فرد می شود(همان منبع، 2006).
یکی از مباحث در ارتباط با تعهد هویت مساله وحدت هویت است. یکپارچه سازی (وحدت) هویت نشان دهنده بهره وری فرد از خود پنداره در یکپارچه سازی اطلاعات جدید، سازماندهی و کارگردانی تجربه زندگی است(اوبراین و اپستاین[9]، 1988). یکپارچه سازی(وحدت) هویت همپوشانی قابل ملاحظه ای با ساختارهای مشابه، مانند وضوح خودپنداره (کمپبل، اساناند، و دی پائولا[10]، 2003) و تداوم زمانی مکانی (دانکل[11]، 2005)دارد. بنا بر این عقیده، مردم با تجربه در زندگی به دنیال یکپارچه سازی هویت تلاش می کنند مشخص نمایند که آنها از زندگی چه می خواهند. برعکس، افراد کم تجربه در ادغام هویت ها دچار تضاد هویتی شده و در یکپارچه سازی هویت به مشکل می خورند.
شکل گیری و ایجاد تعهدات هویت پایدار براین فرض استوار است که فرد در فراینند ساخت و باز سازی های هویت به احساس یکپارچه ای از هود دست یافته باشد(ساحل و لوین[12]، 2002).
2-2-1- ماهيت و مفهوم هويت
مفهوم هويت (خود) با كلمات دقيق قابل تعريف نيست و تا حدي مبهم ميباشد. هويت شامل تداوم و ثباتي است كه مشخص كنندة افراد است، عليرغم تغييراتي كه در زمان پيدا ميكنند و نقش هايي كه در هر مرحله از زندگي به عهده ميگيرند. در جريان رشد، فرد مراحلي را پشت سر گذاشته كه جدا از هم نبودهاند. در هر مرحله داراي هويتي بوده و بين هويت هاي مراحل مختلف ارتباطي وجود داشته است. اما اين هويتها هميشه از نوع آزمايشي بودهاند زيرا هر يك در مرحله شدن بودند ولي حالا زمان بودن رسيده است (اریکسون، 1987).
مفهوم هويت كه اريكسون عنوان مينمايد تاكيد بر اين مساله دارد كه مراحل رشد هر يك به طور مجزا در درون خود پايان نمييابد، بلكه به هم پيوسته و وابسته بوده، مراحلي در جهت رشد فرد به عنوان فردي كامل و خودكفا ميباشد كه در زندگي لياقت ايفاي نقش يك بزرگسال را داشته و بتواند در نظام اجتماعي كه در آن زندگي ميكند، به اصطلاح جابيفتد. تكامل فقط از طريق گذشتن بدون بحران از مراحل پيدرپي رشد رواني ـ جنسي حاصل نميشود، بلكه بستگي به سازماندهي مجدد و مداوم در طي جريان رشد دارد و آنگاه در دوره نوجواني، نوبت به تكامل مجددي ميرسد كه انتقال از وابستگي كودكي را به مسووليت بزرگسالي ميسر مينمايد. در اين مورد نه فقط سازماندهي داخلي موردنظر است، بلكه اين موضوع حائز اهميت است كه چگونه اين سازمان به فرد اجازه ميدهد كه در اجتماع و نظامهاي داخلي آن در نقشهاي اجتماعي مورد انتظار، به عنوان بزرگسال، عملكرد صحيحي داشته باشد (اریکسون، 1963).
جيمز[13] هويت شخصي را مفهومي ميداند كه فرد از خود به عنوان يك شخص دارد و اين مفهوم ناشي از تجربه تداوم و تمايز است؛ يعني خود در طي زمان يكسان باقي ميماند و در عين حال از ديگران متمايز است (محسني، 1375).
در فرهنگ عميد، هويت چنين تعريف شده است: هويت يعني حقيقت شيء يا شخص كه مشتمل بر صفات جوهري او باشد. هويت در لغت به معناي شخصيت ذات، هستي و وجود و منسب به «هو» ميباشد ـ هويت يعني توازن ميان خود و ديگران برقرار كردن(عمید، بی تا، ص 473).
امروزه تعداد زيادي از نوجوانان به افسردگي مبتلا ميباشند. احساسات افسردگي شامل احساسات متعددي ميباشد. در افسردگي شديد كه شكلي از اختلالات خلقي ميباشد، فرد نسبت به آينده عميقا دلسرد ميشود، نسبت به زندگي نارضايتي پيدا ميكند و از ديگران دوري و اجتناب ميكند. ممكن است انرژي خود را براي انجام بعضي از كارها از دست بدهد و نتواند به كارهاي روزمره زندگي بپردازد. و يا شايد انتظار مرگ داشته باشد و اگر دانشآموز باشد ممكن است موفقيت تحصيليش متوقف شده و نتواند به اهداف آموزشي و تحصيلي خود برسد، نمرات نااميد كننده و پايين دريافت كند. همچنين افسردگي باعث ميشود كه فرد احساس تنهايي و بي كسي كرده و از افراد ديگر كناره گيري كند و ارتباطات اجتماعي و خانوادگي ضعيفي داشته باشد. اين احساسات منفي و ارتباطات ضعيف فرد افسرده را به سوي بي هدفي، بي معنايي، و نااميدي سوق ميدهد (مييرز[14]، 1988).
پلکینین و کوکو[15]( به نقل از برزونسکی 2003) دریافتند که وضعیت های هویتی، ثابت و غیرقابل تغییر نیستند. شاید بتوان تفاوت یافته های پژوهش حاضر با بررسی های دیگر را به دلیل تفاوت های فرهنگی دانست. بسیاری از پژوهشگران بر تاثیر عوامل نژادی، فرهنگی و مذهبی در میزان فراوانی قرار گرفتن نوجوان در وضعیت های هویتی مختلف تاکید نموده اند. برای مثال این بررسی ها همچنین، نشان می دهد که بین وضعیت های هویت ایدئولوژیکی دختران و پسران تفاوت معنی دار وجود دارد. دختران بیشتر در وضعیت هویت ایدئولوژیکی و میان فردی مهلت مجاز قرار دارند. در حالی که پسران از نظر هویت های ایدئولوزیکی و میان فردی بیشتر در وضعیت های نامتمایز و مهلت مجاز بودند (برزونسکی، 2003).