سلامت عمومی[1] و تعاريف آن
مشکل است بتوان يک تعريف دقيق و همه جانبه از سلامت عمومی ارائه داد يکي از دلايل آن دامنه وسيع نگرشها و ديدگاههاي افراد در سلامت است (کورتيس، 2000؛ ترجمه سهرابي، 1382).
معناي لغوي ريشة سلامتي، كامل بودن[2] است. اين واژه در زبانهاي انگلوساكسون از ريشهاي گرفته ميشود كه واژههاي كامل[3]، بيعيب[4] و مقدس[5] هم از آن گرفته شدهاند(حسيني، 1370). سلامت[6] سازه پيچيدهاياست و منظور از آن تجربه و کنشوري بهينه روانشناختي ميباشد؛ اگر چه سؤال (حال شما چطور است» بسيار ساده به نظر ميرسد، نظريهپردازان معتقدند که موضوع سلامت بسيار پيچيده و بحثبرانگيز است. از شروع تلاشهاي عقلاني آدميان تاکنون بحثهاي قابل ملاحظهاي در مورد تجربه بهينه و اينکه «زندگي خوب[7]» چگونه بناء ميشود، صورت گرفته است؛ چگونگي تعريف ما از سلامت بر اعمال حکومتي، آموزشي، درمانگر، پدر و مادري کردن و همه تلاشهايي که با هدف تغيير آدمي براي بهتر شدن صورت ميگيرد، تأثير ميگذارد (رايان و دسي[8]، 2001).
کورسيني[9] (2002) بهزيستي را حالت نفي از خوب بودن که شامل شادماني، عزت نفس و رضايت از زندگي است تعريف کرده است. او معتقد است سلامت عمومی حالتي از ذهن است که به وسيله بهزيستي هيجاني، رهايي نسبي از اضطراب و نشانههاي ناتوانکننده و ظرفيتي براي ساختن روابط سازنده و انطباق با درخواستهاي معمولي و استرسهاي زندگي مشخص ميشود (به نقل از توفيقي، 1386).
در فرهنگ پزشکي کمپل[10] (به نقل از پور افکاري، 1380) سلامت عمومی چنين تعريف شده است: احساس رضايت و بهبود رواني و تطابق کافي اجتماعي با موازين مورد قبول هر جامعه. همچنين در فرهنگ روانشناسي ريبر[11] (1995) شامل 2 صورت است:
الف: سلامتي رواني. زماني به کار ميرود که شخص داراي سطح بالايي از عملکرد سازگاري و تطابق عاطفي- رفتاري باشد به طوري که اين واژه مقابل واژه بيماري در حالت پزشکي منطقي و باليني به کار ميرود؛
ب: سلامت عمومی. هنر پرورش و نگهداري از سلامت عمومی (علوي، 1382).
کاپلان[12] سلامت عمومی را حالتي از بهزيستي احساس کنار آمدن با جامعه و رضايتبخش بودن موقعيتهاي شخصي و ويژگيهاي اجتماعي ميداند (بازرگاني، 1382). سازمان بهداشت جهاني(1948) سلامت عمومی را چنين تعريف کرده است: حالت سلامت کامل جسماني، رواني و اجتماعي و نه فقط عدم حضور بيماري يا ضعف و سستي (ديماتئو و مارتين[13] 1998؛ به نقل از مير حکاک، 1382). دانشمندان در تبيين سلامت سه الگوي عمده پزشکي، محيطي و کلي نگر را برگزيدهاند(ادلين و همکاران، 1999، به نقل از دانشنيا، 1386):
1) الگوي پزشکي[14]: عقيده کلي الگوي پزشکي اينست که سلامت يعني فقدان يک يا چند مورد از موارد مرگ، بيماري، ناراحتي، ناتواني، نارضايتي که در انگليس به آنها "5D"[15] گفته ميشود. بنابراين اگر فرد بيمار در حال مرگ نباشد در حالت سلامت به سر ميبرد. پيروان الگوي پزشکي عمدتاً بر تبيين زيست شناختي يک بيماري متکي بوده و تمايل دارند بيماري را بر حسب بدکاري اندامها، سلولها و ساير سيستمهاي زيست شناختي مانند بيماري کبد، قلب يا کمخوني و ... تبيين کنند.
2) الگوي محيطي[16]: اين الگو از تحليل نوين اکوسيستم و خطرات محيطي به سلامت انسان پديد آمده است. در اين الگو سلامت بر حسب کيفيت سازش يافتگي فرد با محيط به هنگام تغيير شرايط تعريف شده است. اين الگو تأثيرات وضعيت اقتصادي، اجتماعي، آموزشي و عوامل محيطي چندگانه بر سلامت شخص را دربرميگيرد. براساس اين رويکرد بيماري و عدم سلامت يعني ناموزوني انسان با تعاملات محيطي.
3) الگوي کلينگر[17]: اين الگو سلامت را بر حسب کليت شخصي، و نه بر اساس بخش بيماري از بدن تعريف ميکند. الگوي کلينگر، جنبههاي فيزيولوژيکي، رواني، هيجاني، اجتماعي، معنوي و محيطي افراد و جوامع را شامل ميشود و بر سلامت بهينه، پيشگيري از بيماري و حالتهاي رواني و هيجاني مثبت، متمرکز است. بعضي از دانشمندان در تعريف و تبيين سلامت از نظريه سيستمي[18] سود ميجويند. براساس اين ديدگاه که در واقع تعبير ديگري از الگوي کلينگر است، هر قسمت از سيستم مستقل بوده و زير عنصرهاي خاصي براي خود دارد، عنصرها به صورت تقابلي با همديگر ارتباط دارند به طوري که اختلال در تعادل حياتي در هر سطحي مستلزم سازش يافتگي کل سيستم است.
موضوعات سلامت عمومی شامل ارتقاء کنشوري بهينه و به همان ميزان، مداخله و کاهش نارسا کنشوري ميباشد. سلامت عمومی شامل دو بعد گسترده ميباشد: اول، سلامت عمومی شامل عدم حضور نارسا کنشوري در جنبههاي روانشناختي، هيجاني، رفتاري و اجتماعي ميباشند. منظور از نارسا کنشوري، اختلال در زندگي روزمره است. دوم، منظور از سلامت عمومی، کنشوري بهينه در ابعاد روانشناختي و اجتماعي ميباشد(جدول 1-2 از کيوس و لوپز[19]، 2002؛ به نقل از سلطاني، 1383).
همانطور که مشاهده مي شود، ابعاد سلامت عمومی شناختي شامل: پذيرش خود[20]، رشد شخصي[21]، هدفمندي در زندگي[22]، تسلط بر محيط[23]، خود پيروي[24] و رابطه مثبت با ديگران[25] و سلامت اجتماعي شامل: پذيرش اجتماعي[26]، مشارکت اجتماعي[27]، مشارکت اجتماعي[28]، انسجام (چسبندگي) اجتماعي[29] و يکپارچگي اجتماعي[30] ميباشد.
جدول 1-2: ابعاد سلامت روان شناختی و اجتماعي
سلامت روان شناختي | سلامت اجتماعي |
پذيرش خود: نگرش مثبت به خود، شناخت جنبههاي مختلف خود، احساس مثبت درباره زندگي گذشته خود. | پذيرش اجتماعي: نگرش مثبت نسبت به ديگر افراد جامعه و شناخت جنبههاي مختلف ديگر افراد عليرغم اين که آنها گاهي اوقات به صورت پيچيده و گيجکننده رفتار ميکنند. |
شکوفايي اجتماعي: باور داشتن به اينکه جامعه مثبت است، تفکر اينکه جامعه داراي توان بالقوه براي رشد مثبت است. | رشد شخصي: احساس رشد ممتد داشتن و توان بالقوه داشتن و گشادهرو بودن براي تجارب جديد و احساس دانشپذير و اثربخش بودن. |
مشارکت اجتماعي: داشتن اين احساس که چيزهايي دارند که به جامعه بدهند. اين تفکر که فعاليتهاي روزانهشان براي جامعه باارزش است. | هدفمندي در زندگي: داشتن هدف و جهت در زندگي، معني دادن به زندگي در حال و گذشته، داشتن عقيده و باوري که به زندگي هدف ميدهد. |
دلبستگي اجتماعي يا انسجام اجتماعي: دنياي اجتماعي را به صورت عقلاني، منطقي و قابل پيشبيني ديدن، علاقهمند بودن و توجه داشتن به جامعه و اجتماع. | تسلط بر محيط: داشتن حس صلاحيت و توانايي براي مديريت محيط پيچيده، توانايي انتخاب يا خلق زمينههاي مناسب. |
يکپارچگي اجتماعي: داشتن احساس بخشي از اجتماع بودن، احساس با هم بودن و حمايت شدن و اشتراک اجتماعات با هم. | خود پيروي: مستقل و خود مختار بودن و توانايي تنظيم رفتار از درون، مقاومت در برابر فشارهاي اجتماعي در مورد موضوعي خاص، ارزيابي خود به وسيله معيارهاي شخصي. |
رابطه مثبت با ديگران: داشتن رابطه گرم، رضايتبخش و توأم با اعتماد به ديگران، توجه به سلامتي و خشنودي ديگران، قابليت احساس همدردي، عاطفه و صميميت با ديگران | |
کيوس و لوپز (2002) ؛ به نقل از سلطاني (1383)
سلامت عمومی فقط عدم حضور اختلال نيست بلکه حضور و ارتقاء کنشوري بهينه شخصي ميباشد(کورتيس، 2000؛ ترجمه سهرابي، 1382). بدين ترتيب سلامت عمومی شامل توانايي انجام دادن وظيفه و اجراي مسئوليتهاي شخصي، قابليت برقرار کردن روابط انساني با ديگران، برداشتهاي واقعبينانه از انگيزههاي ديگران و فرآيندهاي تفکر و انديشههاي خردمندانه و منطقي است (هيلز[31]، 1997؛ ترجمه ميرزايي و همکاران، 1379). بايد توجه داشت که در اين راستا مباحث ديگري نظير سلامت هيجاني نيز مطرح مي شود و متعاقب آن سلامت عمومی مورد بحث است.
سلامت هيجاني به فهم هيجانها و شيوه صحيح مقابله با مشکلات که در زندگي روزمره پديد ميآيد و چگونه تحمل کردن تنيدگي، اشاره دارد؛ به بيان ديگر سلامت هيجاني عبارت است از فزوني احساسات مثبت بر منفي. به طور کلي سلامت هيجاني به صورت دارا بودن «هويت از خود ايمن» و حس «توجه به خود مثبت» تعريف شده است. اين دو خصيصه جنبههايي از حرمت خود ميباشند. حرمت خود مؤلفه اصلي سلامت هيجاني است و يکي از قويترين پيشبينيکنندههاي سلامت عمومي است.
مؤلفان مختلف تعاريف متفاوتي از سلامت عمومیشناختي ارائه دادهاند. برخي از مؤلفان معتقدند که سلامت عمومیشناختي يعني «ادراک مثبت فرد از رويدادها و شرايط زندگي» اين تعريف به يک منبع رواني به نام «خوشبيني ارثي» اشاره ميکند (شيير و کارور، 1985). فردي که به طور ارثي خوشبين است عقيده دارد که هر موقعيت و وضعيتي سرانجام نتيجه مثبتي خواهد داشت. ويسينگ، ون ادن (1994) در تعريف و تبيين سلامت عمومیشناختي يک عامل کلي را معين کردند که از طريق حس تعلق به زندگي، تعادل عاطفي و رضايت خاطر کلي از زندگي به صورت خودسنجي مشخص و اندازهگيري ميشود. آنها عنوان نمودند که سلامت عمومیشناختي يک سازه و پديده چند بعدي است که داراي خصيصههايي ميباشد که اين خصيصهها در حالت سلامت رواشناختي واجد حالات خاصي به شرح زير ميباشند:
- عاطفه[32]: احساسات مثبت بر احساسات منفي غلبه ميکند.
- شناخت: زندگي قابل درک و قابل کنترل شده و رضايت کلي از زندگي تجربه ميشود.
- رفتار: وجود تجزيه، عمل، علاقه به کار و فعاليت و مبارزه طلبي بدون اجتناب از مشکلات محرز است.
- خودپنداشت: احساس خود ارزشمندي و توانايي اثبات وجود خود به منصه ظهور ميرسد.
- روابط بين شخصي: افراد از ديگران حمايت دريافت ميکنند، به ديگران اعتماد دارند و از مصاحبت و احساساتشان لذت ميبرند.
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 41
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
برچسب ها:
دانلود مبانی نظری سلامت عمومی خانواده مبانی نظری سلامت عمومی خانواده دانلود مبانی نظری سلامت عمومی خانواده سلامت عمومی