برنامهریزی فرایندی است با مراحل مشخص و به هم پیوسته که خروجی منسجمی در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات تولید می نماید. درحقیقت برنامه که بیانی روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصمیمات است خروجی فرایند برنامهریزی می باشد اما برنامه ریزی خود فرایندی پیوسته است که پیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه می یابد. از جنبه ماهیت، برنامهریزی دارای انواع برنامهریزی فیزیکی ، سازمانی، فرایند، مالی، وظیفهای و عمومی است. از جنبه افق زمانی، برنامهریزی را میتوان در قالب برنامهریزی کوتاهمدت ، برنامهریزی میان مدت و برنامهریزی بلندمدت دستهبندی کرد.
بیشتر برنامهریزیها بر اساس دیدگاه عقلایی، دارای شکل آرمانها و اهداف- طرحها و اقدامات- منابع موردنیاز هستند. در این مدلها ابتدا آرمانها و اهداف سازمانها تبیین شده، سپس طرحها و اقدامات لازم تعیین و در نهایت منابع موردنیاز برای انجام پروژه برآورد میگردند ( مرادی، 1385).
در این میان تغییر در شرایط محیط، سیاستها، نگرشها، دیدگاهها، ساختارها و نظام ها عواملی هستند که بر آرمانها و اهداف برنامهریزی تأثیر گذاشته و نهایتا باعث تغییر برنامه میگردند. برنامهریزی ظرفیت و توانایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته باشد منجر به شکستخواهد شد. بنابراین تفکر اینکه در برنامهریزی باید بتوان با تغییرات، جهت حرکت سازمان را تغییر داد و جهت و رفتار جدیدی را در پیش گرفت رشد یافت و همین نگرش زمینهساز ابداع برنامهریزی استراتژیک گردید. بر خلاف برنامهریزی سنتی که در آن آرمانها و اهداف تعیین میشوند در برنامه ریزی استراتژیک، هدف تبیین و تدوین استراتژی است. البته بسته به نوع، تنوع و ماهیت تغییرات موجود در محیط میتوان ترکیبی از برنامهریزی سنتی و برنامهریزی استراتژیک را به کار برد. برنامه ریزی استراتژیک در بخش دولتی، تاریخچه طولانی دارد. واژه استراتژی از کلمه یونانی (STRATEGO) مرکب از (STRATOS) به معنای ارتش و (EGO) به معنای رهبر گرفته شده است. باوجود این، برنامه ریزی راهبردی اساسا در بخش خصوصی توسعه یافته است و با اینکه که رویکردهای آن در بخش خصوصی تدوین شده اند می توانند به سازمان دهی دولتی، غیرانتفاعی و همچنین جوامع و دیگر نهادها کمک کنند. برنامه ریزی استرتژیک را می توان تلاشی منظم و سازمان یافته برای اتخاذ تصمیم و مبادرت به اقدامات بنیادین تعریف کرد که به موجب آنها، این که یک سازمان چیست، چه می کند، و چه اموری را انجام می دهد، مشخص خواهد شد. (Cater، 2002). همچنین برنامه ریزی راهبردی فرایندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش های آن برای نیل به اهداف و رسالت بلند مدت با توجه به امکانات و محدودیت های درونی و بیرونی. در تعریفی دیگر برنامه ریزی استراتژیک به معنای فرایند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده سازمان با جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازه گیری نتایج است و تعریف دیگر که برنامه ریزی استراتژیک را برنامه ریزی در مورد هدف های بلند مدت سازمان و انتخاب فعالیت لازم برای تحقق آنها بیان می دارد (Gordon، 2000).
ویژگی های برنامه ریزی راهبردی
«راسل اکف» در مورد برنامه ریزی سه ویژگی را برمی شمرد:
1. برنامه ریزی چیزی است که ما پیش از هر کاری انجام می دهیم، یعنی تصمیم گیری مبتنی بر پیش بینی است.
2. برنامه ریزی هنگامی لازم است که موقعیتی که ما میل داریم در آینده به آن دست یابیم، متضمن مجموعه ای از تصمیماتی باشد که متکی به یکدیگرند، یعنی با یک نظام تصمیم گیری مواجهیم.
3. برنامه ریزی، فرایندی است که در جهت ایجاد یک یا چند موقعیت آتی سوق داده می شود که دلخواهانه هستند و به نظر می رسد اتفاق نمی افتند مگر کاری صورت گیرد.
با توجه به موارد ذکر شده که در خصوص برنامه ریزی راهبردی نیز صدق می کند برخی ویژگی را می توان به طور خاص برای برنامه راهبردی برشمرد که به شرح زیر می باشند:
- منعکس کننده ارزش های حاکم بر جامعه
- توجه به سوال اصلی و اساسی سازمان
- تعیین چارچوبی برای برنامه ریزی و تصمیم گیری مدیریت
- دید دراز مدت و توجه به افق های دورتر سازمان
- ایجاد پیوستگی و انسجام در عملیات و اقدام های سازمان در دوره های زمانی طولانی
- فراگیری برنامه ریزی عملیاتی سازمان و جهت بخشی به آنان
به طور کلی برای طرح یک برنامه راهبردی می توان سه گام اساسی را در نظر گرفت و بر اساس آن طرح مورد نظر را پیاده کرد، این سه گام عبارتند از:
گام اول: جایگاه خود را به عنوان یک سازمان مشخص کنیم (کجا هستیم؟).
گام دوم: در آینده در نظر داریم چه موضعی داشته باشیم (به کجا می رویم؟).
گام سوم: برای رسیدن به هدف یک رویکرد بنا کنیم و آن را به مرحله اجرا درآوریم.
ویژگی های گام اول: در این مرحله 5 تا 10 درصد وقت، صرف برنامه ریزی می شود. به عبارتی در این گام، برنامه ریزی نقش عمده ای ندارد فقط جایگاه و وضعیت کنونی سازمان تعیین می شود و در حقیقت مشخص می گردد که در ابتدای کار کجا هستیم.
ویژگی های گام دوم: برنامه ریزی در این گام نقش مهمی را ایفا می کند و برنامه ریزی 40 تا 60 درصد وقت گروه را به خود اختصاص می دهد. کیفیت تصمیمات این گام بر کامیابی برنامه ریزی استراتژیک تاثیر به سزایی دارد.
ویژگی های گام سوم: در این مرحله نیز 40 تا 60 درصد وقت گروه صرف برنامه ریزی می شود. در خلال این گام گروه استراتژی ها را برای تحقق چشم انداز تدوین می کند. در طول اجرای گام سوم، گروه طراحی تاکتیکی را آغاز می کند که به تحقق طرح استراتژیک کمک خواهد کرد ( بیلو،1376).
به طور کلی برنامه ریزی راهبردی را کوششی نظام یافته برای اجرای استراتژی های اصلی سازمان و به کارگیری آن برای تحقق مقاصد سازمان می دانند. چراکه اهداف سازمان را با توجه به رسالت آن تعیین و از طریق مطالعات محیطی، فرصت ها و تهدیدها، نقاط قوت و ضعف سازمان را شناسایی می کند تا از این طریق هدف های واقع بینانه تری را تدوین نموده و به اجرا درآورد. لذا به کارگیری برنامه ریزی استراتژیک توسط مدیران می تواند در دراز مدت ثمرات مثبتی برای سازمان ها به بار آورد چون برنامه ریزی راهبردی عوامل اساسی خطر آفرین محیطی را تحلیل کرده و راه حل هایی که با احتمال بیشتر برای رسیدن به هدف مناسب تر است ارائه می دهد. به عبارتی، برنامه ریزی راهبردی فرایند تعیین اهداف سازمان و اتخاذ تصمیم درباره طرح های جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آن ها است (میرزا امینی 1386).
ولی متاسفانه علیرغم اهمیت این نوع برنامه ریزی ، هنوز در بسیاری از سازمان ها تاثیر حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده و حتی گاهی مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه می دانند. به عقیده اندیشمندان برنامه ریزی راهبردی بیانگر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده است و مدیران از طریق آن به آینده سازی می پردازند.
در این میان نگرش و درک مدیران در خصوص برنامه راهبردی تنها عامل تعیین کننده نیست و اجرای اثربخش هر برنامه راهبردی، همراهی سایر بخش ها و توسعه منابع انسانی را می طلبد که خود به عنوان یک تحول در بهبود و توسعه سازمان قلمداد می شود ( Greenly، 2004 ).
انواع برنامه ریزی به لحاظ رویکرد زمانی
معمولا برنامه ریزی به لحاظ رویکرد زمانی به چهار گرایش تقسیم می شود:
1) گرایش واکنشی (ارتجاعی) Reactive p : گرایش مسلط برنامه ریزان به گذشته است و برنامه ریزی پس از وقوع مساله انجام می شود.
2) گرایش بی کنشی ( غیر فعال ) Inactivism : گروهی که در برنامه ریزی به زمان حال توجه دارند و سعی آن ها در حفظ شرایط موجود می باشد.
3) گرایش پیش کنشی ( فعال) preactivism: برنامه ریزانی که رویکرد آینده نگر دارند و از تکنولوژی برای سرعت بخشیدن به تغییر استفاده می کنند.
4) گرایش اندر کنشی یا فرا کنشی ( تعاملی) proactivism : گروهی که به گذشته، حال و آینده برای آینده سازمان توجه دارند. این برنامه ریزی پویا بوده و هر سه بازه زمانی را به عنوان بخش هایی مجزا ولیکن قابل تفکیک می شناسد که باید برای آن برنامه ریزی کرد ( آصف زاده، 1387).
انواع برنامه ریزی به لحاظ هدف
اهداف برنامه ریزی به 3 دسته تقسیم می شوند
1) هدف های کوتاه مدت: که در دوره برنامه ریزی می توان انتظار دستیابی به آن ها را داشت، معمولا تا یک سال در نظر گرفته می شوند.
2) هدف های میان مدت: انتظار می رود که پس از برنامه ریزی حاصل شوند و معمولا یک تا پنج سال را در بر می گیرند.
3) هدف های بلند مدت: در دوره های زمانی بیش از پنج سال حاصل می شوند.
برنامه ریزی باید صراحتا هر سه مقصد پیش گفته را در بر گیرد. در حقیقت استفاده از هر یک از این مقصدهاست که تعیین می کند برنامه ریزی عملیاتی، تاکتیکی ، استراتژیک و یا هنجاری است.)همان منبع)
وجوه تمایز برنامه ریزی راهبردی و برنامه ریزی بلند مدت
1- با انکه هر دو برنامه ریزی بر سازمان و آنچه سازمان برای بهبود عملکرد خود باید انجام دهد تاکید دارند، ولی برنامه ریزی استراتژیک بیشتر بر تشخیص و رفع مسائل مورد اختلاف نظ دارد. در حالیکه برنامه ریزی بلند مدت بیشنتر بر مشخص کردن اهداف و مقاصد و تبدیل آنها به بودجه و برنامه های کاری جاری نظر دارد.
2- برنامه رزی استراتژیک در مقایسه با برنامه ریزی بلند مدت، به ارزیابی محیط داخلی و خارجی سازمان به مراتب بیشتر تاکید می کند.
3- برنامه ریزان استراتژیک بیش از برنامه ریزان بلند مدت احتمال دارد خواستار شکل ایده آلی سازمان یا خواستار چشم انداز موفقیت باشند و بپرسند که چگونه می توان به آن دست یافت.
4- برنامه ریزی استراتژیک خیلی بیشتر از برنامه ریزی بلند مدت جهت گیری علمی و اقدامی دارد . در واقع دو تفاوت عمده بین برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت وجود دارد. اول اینکه در برنامه ریزی بلند مدت، فرض بر این است که آینده مطمئن و ثابت می باشد در حالیکه در برنامه ریزی استراتژیک آینده نا مطمئن و متغیر فرض می شود و دوم آنکه برنامه استراتژیک یک برنامه 5-3 ساله می باشد در حالیکه برنامه بلندمدت برای 10 سال تهیه می شود . برنامه ریزی بلند مدت معمولا بر تایین اهداف و مقاصد برای بیش از چندین سال تاکید دارد. با این فرض که اطلاعات موجود در مورد آینده به اندازه کافی قابل اعتماد هستند ولی در برنامه ریزی استراتژیک فرض بر این است که محیط دائما در حال تغییر است و سازمان باید پاسخگوی تغییرات محیطی باشد (برایسون، 1372).
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 62
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
پیشینه تحقیق کامل: خارجی و داخلی
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
برچسب ها:
دانلود مبانی نظری برنامه ریزی راهبردی مبانی نظری برنامه ریزی راهبردی دانلود مبانی نظری برنامه ریزی راهبردی