فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 87
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع کامل
بزهکاری کودک و نوجوان
موضوع
بزهکاری کودکان و نوجوانان ،یک حوزه مطالعاتی مهم و گسترده است که کمتر به
آن پرداخته شده است .اگرچه شمار اندکی از دانشگاهیان، متخصصین تعلیم و
تربیت ، روانشناسان و حقوقدانان ، توجه خود را به سئوالات اساسی در مورد
ماهیت جرایم کودکان و نوجوانان معطوف نمودهاند، اما بخش اصلی
سیاستگذاران جامعه نسبت به این امر مهم بیتوجه بوده و یا اساساً قادر به
درک یکی از مهمترین قشر جامعه یعنی کودکان و نوجوانان نبوده و نیستند
.همواره بزهکاری در بین کودکان و نوجوانان وجود داشته ، ولی از اوخر قرن
19، تخلف و قانون شکنی این گروه سنی در کشورهای بزگ صنعتی، جلب توجه نموده
است. مفهوم بزهکاری در اوایل قرن 20 شکل گرفت، تا قبل از آن ، با متخلفین
جوان و مجرمین بزرگسال، رفتاری تقریباً یکسانی میشد. جایگاه ویژه برای
«کودکی»، در طول قرنها و به آهستگی تکوین یافت. زندگی خانوادگی اولیه شامل
رسومی چون اقتدار بیچون و چرای پدر و انضباط شدید و جدی بود. از کودکان
انتظار میرفت که در سن کم، نقشهای بزرگسالانه را به عهده گیرند. باظهور
هر نشانهای از عدم اطاعت یا بدرفتاری ، کودکان به شدت مجازات میشدند. در
چنین وضعیتی طبیعی بود که با قانون کلی آنان با شدن بیشتر برخورد شود. با
گذشت زمان و تحول فکر و اندیشه و تغییر در ساختار خانوادگی ، همچینن
تغییرات نظری در عرصههای جرم و بزهکاری ، گامهایی در جهت کاهش مسئولیت
کودکان در قوانین جزایی برداشته شد و با ایجاد دسته بندی مجزا برای بزهکاری
، از بزهکاری در برابر تأثیرمنفی مجرمان بزرگسال حمایت گردید. مطالعه
بزهکاری کودکان و نوجوانان، هنگامی اهمیت مییابد که به ماهیت پویای
نوجوانی و فشار موجود در جامعه بر نوجوانان توجه کنیم. مواد مخدر،
تضاداقتصادی و اجتماعی، فقر، جنگ ، بیکاری و ... همگی از جمعیت نوجوان
قربانی میگیرند.کودکان و نوجوانان به دلایل خانوادگی ، تربیتی، فرهنگی حتی
سیاسی ممکن است به رفتارهای بزهکارانه ، سوق داده شوند. [1]
آنچه مسلم است بزهکاری کودکان و نوجوانان در سطح جامعه پراکنده است و مختص
گروه و طبقه خاصی نیست و به علاوه برخلاف بزرگسالان، بزهکاری از پلیدی فکر
آنان نشأت نمیگیرد بلکه عوامل خانوادگی و تربیتی ، معظلات اجتماعی و
اقتصادی و سیاسی و در بسیاری از موارد هم بیتجربگی و جوانی ، سادگی و یا
شیطنتهای کودکی و جوانی که اقتضای سن آنان است، علت قانون شکنی آنان است.
هرگاه خانواده و جامعه نسبت به کودکان و نوجوانان ، بیتوجه و سهلانگار
باشند و کودکی به بزهکاری روی آورده و به زندگی ناسالم عادت کند ، در
بزرگسالی احتمال بازگشت به اجتماع و اصلاح وی تقریباً غیر ممکن است به همین
جهت است که تمام تلاش حقوقدانان، جرم شناسان و جامعه شناسان، یافتن نظام
قضایی و تربیتی ویژهای برای بزهکاری خردسال و نوجوان است و این تلاش ها
ارائهی راه حلها و الگوهای خاصی برای تربیت و جایگزینی مجازات است که
منجر به تصویب مقررات خاصی در قوانین کشورها و قوانین بین المللی شده است.
بزهکاری نوجوانان به دلیل اهمیت ویژهای که دارد، تحت نظارت مجریان قانون،
دادگاه اطفال و دستگاههای اصلاح و تربیت که در مجموع «نظام دادرسی
نوجوانان» را تشکیل میدهند، قرار میگیرد. آنها ممکن است توسط پلیس
بازداشت شوند، پروندههایشان در دادگاه اطفال یا دادگاه خانواده مورد
رسیدگی قرار گیرد و به محلی که برای اصلاح کودکان دچار مشکل، تأسیس شده
است، فرستاده شوند.
بند اول: تعریف بزهکاری
بزه، عبارت است از: اقدام به عملی است که بر خلاف موازین، مقررات، قوانین و معیارهای ارزشی
و فرهنگی جامعه باشد و لذا اقدام به عملی که بر خلاف موازین، مقررات و
معیارهای ارزشی فرهنگ هر جامعه باشد، در آن جامعه بزهکاری یا جرم تلقی
میشود و کسانی که مرتکب چنین عمل خلافی شوند، مجرم یا بزهکار نامیده
میشوند [2]
با این وجود در کتب جرمشناسی، بزهکار به کسی گفته میشود که متهم به
ارتکاب رفتار ضد اجتماعی و یا قانون شکنی است، ولی به علت آنکه به سن
قانونی (معمولاً 18 سالگی) نرسیده است، مانند یک مجرم بزرگسال مجازات
نمیشود. ممکن است بزهکاری یک نوجوان، مقدمهای برای یک جنایت باشد اما
قلمرو بزه و جرم متفاوت است زیرا برخی بزهها، جرم تلقی نمیشوند. گاهی فرد
بزهکار به طور کلی فردی سرکش و ضد اجتماع است و مرتکب اعمالی میگردد که
اگر بزرگسال مرتکب شود، مجرم شناخته نمیشود مثل فرار از خانه، تخریب اموال
و ... هرچند بزرگسالان میتوانند همچون نوجوانان بزهکاری کنند، اما
بزهکاری نوجوانان نسبت به جرائم بزرگسالان در تمام دنیا تقریباً محدود
میباشد.[3]
بند دوم: تعریف کودک
در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد ، کودک به هرانسانی که زیر 18 سال تمام باشد گفته
میشود، مگر اینکه مطابق قانون حاکم بر آن شخص، سن کمتری برای رشد او مقرر شده باشد.[4]
در حقوق ایران، دوره کودکی، به دو دوره تقسیم میشود:
ـ دوره عدم تمیز
ـ دوره تمیز
در
حقوق ایران، تعریف قانونی از دوره تمیز نشده است. کودکی که در دوره تمیز
باشد، کودک ممیز گفته میشود و آن عبارتند از کودکی است که گرچه سن و سال
کمی دارد، ولی شعورش به امور روزمره میکشد
و سرش در خرید و فروشهای عادی کلاه نمیرود و هنجارهای روزمره مردم را تا
حد متعارف میداند. کودک غیر ممیز نیز کسی است که پا به دوره تمیز نگذاشته
باشد پس دوره عدم تمیز، به دوره زندگانی کودک، پیش از دوره تمیز گفته
میشود. در برخی از کشورها، برای دوره تمیز، سنی معین شده و اگر کودک به آن
سن رسیده باشد، ممیز محسوب میگردد. در اصطلاح حقوقی منظور از کودک، کسی
است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد و در صورت ارتکاب جرم مبرا از مسئولیت
کیفری هستند.[5]
بند سوم: تعریف نوجوان
نوجوانی
به دورهای اطلاق میشود که بین دوره کودکی و جوانی قرارگیرد. حد و مرز و
حقوق آن مشخص نیست و بستگی به افراد و جوامعی است که در آن قرار دارد و
معمولاً نوجوانی همراه با بلوغ جنسی
میباشد و این نیز در همه جوامع یکسان نیست. دوران نوجوانی برای بسیاری
از جوانان زمان آزمودن و عدم اطمینان است. آنها ممکن است نسبت به بحرانهای
عاطفی، بسیار حساس و آسیبپذیر شوند و اضطراب، تحقیر و تغییر حالات را
تجربه کنند. روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که اواخر دوران نوجوانی
زمانی است که احساس بینیازی به والدین بر آن حاکم است.در جوامع و
فرهنگهای مختلف تعریف از نوجوان متفاوت است. معمولاً سن 18-15 سال را
نوجوان مینامند.[6]
مبحث دوم:طـلاق
طلاق،
به عنوان یک مسأله اجتماعی، یکی از مهمترین پدیدههای حیات انسانی است.
میتوان گفت که کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق باشد. طلاق در ابعاد
گوناگون ،تأثیر فزایندهای برزندگی انسانها
میگذارد. طلاق در طبقات اجتماعی ،پدیدهای است مؤثر که برتمامی جوانب جمعیت در یک جامعه
تأثیر میگذارد. درسالهای اخیر، شاهد افزایش میزان طلاق در تهران و
شهرهای مختلف بودهایم . عوامل متعددی در گسترش طلاق نقش داشتهاند . این
عوامل مربوط به تغییرات اجتماعی میباشند. طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی ،
برساختار خانواده اثر گذاشته و پیامهای متعددی از آن در جامعه بر جای
میگذارد و کارکردهای مناسب را به کارکردهای نامناسب تبدیل نموده و مسائل بی شماری را بوجود
میآورد. علاوه بر کاهش ازدواج ،مسائل متعددی را برای جامعه بوجود آورده
است. زیرا طلاق در طبقات اجتماعی به یک مسأله جدی تبدیل شده وبا گسترش خود
،مشکلاتی را به جامعه تحمیل نموده است.
بارزترین نتیجه منفی طلاق در طبقات اجتماعی، اثر آن بر فرزندان خانوادههای ناسازگار به شمار
میرود.مشکلات متعدد شخصیتی، افت تحصیلی، تنهایی، از خود
بیگانگی،بزهکاری،اعتیاد وصدها آسیب اجتماعی دیگر در کنار سایر عوامل به
طلاق مربوط است . گسترش طلاق و افزایش آن موجب شده تا جامعه دچار مشکل شود،
بالا بودن دادخواستها و طلاقهای واقع شده، گویای این مسأله است. در
نتیجه از آنجا که فرزندان، یکی از آسیبپذیرترین اعضای خانواده در وضعیت
نابسامان و آشفته هستند،به همین منظور ، خانواده میتواند عاملی تعیین
کننده برای متمایل شدن آنها به سمت رفتارهای بزهکارانه باشد. طلاق ، شاید
برای والدین ، راه گریز یا موفقیت محسوب شود، ولی برای کودکان ، همراه با
فاجعه است.[7]
بنا بر تحقیقات محققان در سراسر جهان، در میان مؤلفههای مرتبط با خانواده
که در بزهکاری کودکان مؤثر است، طلاق، از نظراثرگذاری در رده اول قرار
دارد.اگر طلاق، تنها راه حل موجود باشد ، وظیفه داریم اثرات مخرب آن را به
حداقل برسانیم. کودکان ، قربانیان بلافسق طلاق والدین خویشند. اگرنتوانیم
فضای مطلوب و شادی بخش خانوادگی را برایشان فراهم کنیم ، دست کم باید
بیاموزیم که چگونه آنان را ازصدمات ناشی از طلاق تا حدامکان درامان داریم.
لذا تضمین حقوق کودک و نوجوان ، باید ازهمان آغاز زندگی شروع و گزینشهایی
که طی این دوره حساس، بادر نظر گرفتن مصالح آنان انجام میگیرد و تدابیری
که در این جهت اتخاذ میشود، نه تنها بر چگونگی رشد کودک، بلکه بر سرشت یک
کشور تأثیر میگذارد. [8]
بند اول: تعریف طلاق
واژه
طلاق درلغت، به معنی رهایی، ترک کردن و آزاد کردن است. در لغت عرب،
واژه تطلیق بیشتر برای گسستن پیوند زناشویی به کار میرود. طلاق در اصطلاح،
این چنین تعریف شده است« و شرعاً ازاله قیدالنکاح بصیغه طالق و شبهها»
ترجمه طلاق عبارتاند از: زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص. طلاق،
انحلال عقد نکاح دائم است. با توجه به این نکته لازم است که طلاق«ایقاع»
میباشد و آن عبارت است از لفظی که بر انشاء مخصوص از سوی طرف واحد دلالت
دارد. به عبارت دیگر، عقد نیازمند ایجاب و قبول است و ایقاع نیازی به قبول
ندارد. [9]در
اصطلاح حقوقی طلاق عبارت است از جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح
دایم، با شرایط و تشریفاتی خاص از جانب مرد یا نماینده قانونی او، که با
حکم دادگاه انجام
میشود. در اصطلاح حقوقی، طلاق اینگونه تفسیر شده
است. «طلاق، ایقاعی است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را
که به طور دائم در قید زناشویی اوست، رها میسازد.»[10]
بند دوم: تاریخچه طلاق
تاریخچه
طلاق به تاریخچه ازدواج برمیگردد به همان علت بشر بنا به خواست طبیعی خود
پیوند ازدواج می بندد تا در کانون گرم خانواده و در کنار همسر خود به سکون
و آرامش برسد به همان گونه هم ممکن است بنا به دلایلی از ادامه این زندگی
خودداری کرده و طلاق را بپذیرد .
ولنر می گوید: طلاق و ازدواج در یک زمان در عالم پدید آمد .[11]
قدر
مسلم این است که طلاق در بسیاری از ادیان الهی و غیر الهی پیش از اسلام هم
وجود داشته است بنابراین به تاریخچه طلاق در روزگاران گذشته اشاره ای
خواهیم داشت.[12]
1ـ طلاق در یونان باستان
در
اعصار گذشته زن آلت دست شیطان به حساب می آمد ، بنابراین به اندازه یک
کالا ارزش داشت و خرید و فروش ومعامله می شد و هر چیزی به جز خانه داری و
تربیت کودکان بر او ممنوع بود .
مرد می توانست او را بفروشد یا هدیه کند یا وصیت کند که متعلق به هر کسی که می خواهد باشد . قطعاً حق طلاق هم از او سلب شده بود .
در
آن روزگاران حتی سخن از این به میان می آمد که آیا اصلاً زن روح دارد یا
نه؟ اگر روح دارد آیا روح او انسانی است یا حیوانی؟ آیا شایستگی دارد که
جزء اجتماع انسانی باشد یا نه؟[13]
2ـ طلاق در ایران
در
ایران مثل کشورهای جهان، طلاق سابقه ای طولانی دارد و می توان گفت که
سابقه ی این امر به نخستین روزهای تشکیل خانواده و ایجاد جوامع انسانی
بازمیگردد . همچنین ناگفته پیداست که در ادوار مختلف تاریخی برای طلاق در
ایران مقررات و قوانین متعددی وجود داشته که معرف نگرش جامعه نسبت به این
امر بوده است.[14]
طلاق در ایران باستان جایز بود و به دست مرد انجام می گرفت و زنان در
جامعه بسیار مورد ستم قرار می گرفتند. حتی شوهر می توانست همسرش را برای
همیشه حبس کند یا به قتل برساند.[15]
بند سوم: طلاق در اسلام ، قرآن و احادیث
از
آنجا که هدف اسلام ایجاد پیوند میان افراد انسانی و تشکیل کانونهای
خانوادگی است ، طلاقی را که مخالف فطرت و طبیعت است و بر خلاف قانون جفت
گیری و پیوند زن و مرد است مورد نکوهش قرار داده و شایسته سرزنش می شمارد و
آن را امری مبغوض خداوند معرفی کرده است. از طرفی اسلام مایل نیست که
آزادی و آرامش انسانها از بین رفته و آنان را در سختی و عذاب به سر برند و
هیچ عقل و وجدانی هم به این امر رضایت نمی دهد . از این رو تنها مقررات و
شرایط برای محدود ساختن طلاق وضع نموده، تا میزان آن را به حداقل ممکن کاهش
دهد .
طلاق در اسلام به دلیل ضرورت ناشی از عسر و حرج است نه اینکه به عنوان هدف و غایت باشد .
از نظر اسلام، طلاق آخرین راه مداوای ناسازگاری زن و شوهر است و اگر اسلام
راهی را برای جدایی زوجین نمی گذاشت عملاً به وجود یک زندگی دشوار و عذاب
آور و نیز وقوع نتایج ویران کننده آن مثل: انتقام، قتل، خودکشی و فساد صحه
گذارده بود .
طلاق در شرع مقدس اسلام از احکام امضایی است و تاسیسی نمی باشد . قبل از اسلام طلاق بدون قید
و شرط انجام می پذیرفت و اعراب به آسانی زنان خود را رها می ساختند و هیچ
گونه حق و حقوقی برای زنان خویش قائل نبودند و آنان را جزء ابزار و اثاثیه و
اسباب خانه خود منظور می داشتند ، اسلام اصل حکم طلاق را امضاء نموده لیکن
دایره آن را به نفع زوجین تغییر داد . حکم طلاق به خواسته مرد می باشد ،
مگر اینکه عسر و حرج زن ثابت گردد. این موضوع موجب گردید که عده ای تصور
کنند که زن در معرض ستم قرار دارد و مرد فاعل مایشاء و مختار مطلق است ، در
حالیکه از یک طرف این نظریه برخاسته از روح استحکام مبانی خانوادگی است و
مردان را مطمئن می سازد که تلاش آنها در ایجاد کانون خانوادگی متکی به
قدرت، تلاش و تکاپوی آنها برای گردش چرخهای خانواده می باشد و در این تکاپو
زن و مرد به منزله ی یک روح در دو جسم میباشد که هر دو لازم و ملزوم
یکدیگرند ومرد با اتکای به زن قادر است فعالیت نماید.
اسلام
برای طلاق ، نظام خاصی قائل بوده ، برای آن قواعد مفصل و گسترده ای قرار
داده است که روی دقیق ترین ملاحظات انسانی و اجتماعی و خانوادگی محاسبه شده
است . خصوصاً در مرحله اجرایی آن ها، دستورهای اکیدی داده است .
اولین
قانونی که اسلام در عدم سوء استفاده مرد از طلاق زن تشریع نموده است این
است که مرد نباید حق طلاق را وسیله ای برای حفظ سلطه بر زن قرار دهد واو را
به این وسیله در فشار و ناراحتی قرار دهد.
اسلام ظهار [16]را
که یکی از ظالمانه ترین نوع طلاق جاهلیت بود به عنوان عمل زشت و منکر
معرفی نمود و شدیداً با آن به مخالفت برخاست و صریحاً آن را در سوره مجادله
مورد انتقاد شدید قرار داد.
اسلام
حتی به این انتقاد اکتفا نکرد و برای ظهار کنندگان جریمه و کفاره ای تعیین
نمود که در مقابل این گفتار ناشایست و خلاف گوئی ، حق هم بستر شدن با همسر
خود را ندارند مگر اینکه جریمه عمل خود را بدهند یا اینکه همسر خود را طبق
قوانین اسلام طلاق داده و رها سازند.[17]
در
اسلام پیوند زناشویی و تشکیل خانواده دارای اهمیت و جایگاهی خاص است و
پیروان دین مبین اسلام به روشهای گوناگون به انجام این امر ترغیب و تشویق
شده اند. از نظر اسلام خانواده نه تنها اشتراک زن و مرد در یک زندگی است
بلکه کانون ایجاد صلح و صفا و انس و الفت و پرورش استعدادها و شکوفا شدن
خلاقیتها است. خداوند در قرآن میفرماید : از نشانه های خدا این است که
برای شما از جنس خودتان همسر آفرید تا شما در کنار او آرامش پیدا کنید .[18]
برچسب ها:
دانلود مبانی نظری بزهکاری کودکان و نوجوانان و عوامل ایجاد بزهکاری مبانی نظری بزهکاری کودکان و نوجوانان و عوامل ایجاد بزهکاری بزهکاری کودکان بزهکاری نوجوانان عوامل ایجاد بزهکاری در کودکان بزهکاری در نوجوانان عوامل ایجاد بزهکاری