فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 35
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع کامل
تعریف مال و اقسام آن
در
گذشته، واژه مال ویژه کالای مادی بود، ولی پیشرفتهای زندگی کنونی به
تدریج آن را از این معنی محدود و ابتدایی خارج ساخته است. امروزه، به تمام
عناصر گوناگون دارایی مانند زمین و اموال منقول و مطالبات و حقوق مالی و
حتی حق تألیف و اختراع و سرقفلی نیز مال گفته میشود.
در این قسمت، به بررسی تعریف و انواع مال در فقه و دکترین میپردازیم.
گفتار اول:تعریف و انواع مال در فقه
در
این مبحث، ابتدا به تعریف لغوی مال و معنای اصطلاحی آن از منظر فقها مورد
بررسی قرار میگیرد و سپس به تعاریف موجود در قوانین می پردازیم.
بند اول: تعریف لغوی
اموال
کلمهای عربی، جمع مال و به معنی مالها، املاک و اسباب و امتعه و کالا و
ثروت و هر چیزی که در تملک کسی باشد، یا در تصرف و ید کسی باشد، گفته
میشود.[1] مطابق با تعریفی دیگر: «کل ما ملکت من الاشیاء فهو مال».[2] یعنی مال عبارت است از هر چیزی که شما مالک و صاحب آن باشید.
در فارسی هم به مال «خواسته» میگویند؛ زیرا در اصل از فعل ماضی «میل» است به معنی خواستن.
بند دوم: تعریف اصطلاحی
مفهوم فقهی مال، تعریف لغوی آن را نیز در بر میگیرد.[3]
به موجب تعریف فقهی صورت گرفته از مال: «المال مایبذل با زائه المال» یعنی
مال چیزی است که در مقابل آن مال بدهند. مطابق با تعریف دیگری که از مال
در قاموساللغه: «المال ما ملکته من کل شیء» و در اصطلاح عبارت است از چیزی
که ارزش مبادلاتی داشته باشد.[4]
ملک
در فقه به معنای سلطه و سلطنت قانونی است و مالکیت صفتی است که از این نظر
به کار میرود و در حقیقت اعتباری است عقلایی.برخی از فقها حق سلطنت را
یکی از احکام ملکیت میدانند.[5]
امام
خمینی در «البیع»، مال را اینگونه تعریف نمودهاند: «چیزی که تقاضا شود و
عقلا بدان میل و رغبت کنند و در برابر آن بها بپردازند».[6]
«حنفیه» دو شرط را برای مال یاد میکند:
1. حیازتپذیری و احرازشدنی بودن؛
2. عادتاً قابل انتفاع بودن.[7]
منافع و حقوق، در چنین نگاهی از تعریف مال بیرون شده است. «سرخسی» در مبسوط این نکته را میآورد:
«التموّل
صیانۀ الشیء و إدخاره لوقت الحاجۀ .... والمنافع لا تبقی وقتین و العین
تبقی أوقاتاً و بین ما یبقی و ما لا یبقی تفاوت عظیم».[8]یعنی،
مالیت، نگهداری و انباشتن برای رفع نیاز است و منافع تا زمان طولانی
نمیماند. عین تا مدت بسیاری میماند و میان آنکه میماند و آنکه
نمیماند، تفاوت بسیاری است.
مال
بودن و مالیت داشتن، امری است اعتباری- عقلایی که به جهت منافعی که از آن
به دست میآید و نیازی که مردم به آن دارند و سایر چیزها از جمله عرضه و
تقاضا دارای ارزش میشود. پارهای از حقوق نیز از جهت این که برای صاحب حق
سودی دربردارد، دارای ارزش است. پس مال را میتوان از منظر فقهی به سه قسم
مهم تقسیم نمود:
1- عین، 2- منفعت و 3- حق.[9]
الف- عین
کلمه
«عین» گاهی در مقابل «دین» به کار میرود که عین یک امر خارجی شخصی جزئی،
ولی دین یعنی یک امر کلی و در ذمه است و گاهی در مقابل منافع و اعمال به
کار میرود.
عین
در مقابل منفعت اعم از عین شخصی و عین کلی که قابل صدق بر افراد زیادی
میباشد، ولی به گونهای است که هر فردی از کلی در خارج یافت شود، عین شخصی
و قابل اشاره است و عین کلی هم اعم است از کلی فیالعین مانند یک صاع از
صبره و یا کلی فیالذمه مانند پیشفروش کردن یک خروار گندم، که مبیع کلی و
به ذمه بایع درآمده است و از هر کجا فراهم کند، غرض حاصل شده است و در کلی
در ذمه که به ذمه شخص مستقر میشود، فرقی نیست که استقرار آن در ذمه به نفس
همین بیع باشد، مانند بیع سلف یا قبل از بیع و به وسیله قرض و اتلاف و
غیره، بر ذمه شخص مستقر شده باشد.[10]
مطابق
با مفاد ماده 215 قانون مدنی، چیزی را که دارای منفعت عقلایی و مشروع
نباشد، نباید از نظر حقوقی مال محسوب کرد. چیزهایی که از لحاظ خست و پستی
اعتنایی به آنها نیست و از نظر اقتصادی و مالی روی آنها حساب نمیشود، نه
مالیت دارند و نه مالکیت. همچنین، منافع باید مشروع باشد، یعنی منافع
محلله داشته باشد، لذا خمر و خنزیر و غیره که شرعاً مالیت ندارند، چون
منافع عالیه و مقصوده آنها تحریم شده است.[11]
ظاهر
ماده 215 قانون مدنی این است که موضوع تعهد باید در بازار ارزش داد و ستد
داشته باشد، یعنی قابل مبادله و تقویم به پول باشد، ولی غالب نویسندگان
عقیده دارند که این نظر را باید تعدیل کرد؛ زیرا چه بسیار اشیایی که در عرف
ارزشی ندارند و با این وصف طرف معامله به جهات و دلایل خاصی حاضر است در
برابر آن بهای گزافی بپردازد. از این رو، برای رعایت مصلحت میتوان گفت که
ماده فوق ناظر به روابط دو طرف عقد است و برای صحت عقد کافی است که موضوع
تعهد نزد طلبکار دارای مالیت باشد؛ هرچند دیگران آن را بیارزش بدانند. در
این رابطه، به موجب رأی شماره 5892 هیأت عمومی دیوان عالی کشور: «چون شرکت
نسبت به موضوعی تشکیل شده که نزد شرکاء مالیت داشته مورد مشمول موارد
استنادیه دادگاه نمیباشد».[12]
ب- منفعت
منفعت
عبارت از وضعیتی است که در عین مال نهفته است و به این اعتبار میتواند
مورد نقل و انتقال قرار گیرد، مانند کسی که خانه خود را برای یک سال به
دیگری اجاره میدهد..[13]
منافع
تدریجیالحصولاند و آنات آن، گاه پیدایش یافته و بلافاصله معدوم میشود،
چنانکه پیدایش آنات بعد مترتب بر نیستی آنات قبل است و اثری از خود باقی
نمیگذارد، مانند سکونت خانه و گاه، آن آنات متراکم شده مجسم میگردد و در
خارج به صورت عین ظاهر میشود، مانند میوه درخت در اجاره باغ.
براساس
ماده 471 قانون مدنی، برای صحت اجاره باید انتفاع از عین مستأجره با بقاء
اصل آن ممکن باشد، یعنی مالی که منفعت آن مورد اجاره قرار میگیرد، باید از
اشیایی باشد که در اثر انتفاع از آن، عین مال معدوم نگردد و هرگاه در اثر
انتفاع از آن، عین مال نیست شود، نمیتواند مورد اجاره قرار گیرد، مانند
شیرینی و میوه و امثال آن. امر مزبور، شرط صحت برای تمام عقودی است که
منفعت از عین تفکیک شده و مستقلاً مورد عقد قرار میگیرد، مانند حق انتفاع،
وقف و عاریه، ولی ممکن است بعضی اشیایی که با انتفاع از آن، عین مال معدوم
میگردد، دارای منفعت نادری باشد که انتفاع از آن منفعت موجب انعدام عین
مال نشود، در این صورت، اجاره آن منفعت صحیح خواهد بود.[14]
ج- حق
حق
در لغت به معنای راست، درست، مقابل باطل و نادرست، مطلب حق، راستی، درستی،
حقیقت، یقین، عدل و داد، انصاف، نصیب، بهره، مزد، سزاواری، شایستگی، ملک،
مال، اسلام، اسم خاص خدای متعال آمده است.[15]
فقهای
اسلامی تعاریف مختلفی را از واژه «حق» ارائه نمودهاند. برخی از فقها با
تأکید بر عنصر جدایی حق از حکم در تعریف حق آوردهاند: «حق توانایی خاصی
است که برای کس یا کسانی نسبت به چیز یا کسی اعتبار شده و به مقتضای آن
توانایی، میتواند در آن چیز یا کس تصرف نموده یا بهرهای بگیرد».[16] فقیهی دیگر حق را بدین شرح تعریف نموده است: «سلطنت اعتبار شده برای انسان بر غیر، اعم از مال یا شخص یا هر دو».[17]
دستهای
دیگر از فقها حق را به عنوان ملکیت ضعیف قلمداد نمودهاند. به اعتقاد
ایشان: «حق سلطنت ضعیف بر مال است که سلطنت منفعت از آن قویتر و سلطنت بر
عین از هر دو قویتر است».[18]
در
مقابل دو دیدگاه فوق، برخی از فقها نیز حق را به عنوان یک نهاد خاص و جدا
از ملک و سلطنت میدانند. طبق تعریف ایشان: «حق خودش سلطنت نیست، بلکه
سلطنت از آثار حق است، حق اعتبار خاصی است که دارای آثار مخصوص است».[19]
برچسب ها:
دانلود مبانی نظری توقیف اموال مبانی نظری توقیف اموال دانلود مبانی نظری توقیف اموال توقیف