مسولیت اجتماعی
تفکّر جدید پیرامون شرکت و مسئولیت اجتماعی آن توسط بوون[1]
در سال 1953 مطرح گردید. وی مسئولیتهای جدیدی را برای شرکت و مدیران بیان
کرد. در دههی 1960 برای اوّلین بار مسائل سیاسی در مقررات گذاری شرکتها
درنظر گرفته شد. این تحولات باعث ظهور مسئولیت اجتماعی شرکت در اوائل دههی
1970 شد. در دههی 1970 تغییرات مهمی در قوانین کار کشورهایی همچون
انگلستان و امریکا و در جهت افزایش قدرت کارکنان و اتحادیههای کارگری به
وجود آمد. در این دهه، ارتباطات میان کارکنان و کارفرمایان بهبود یافت. از
دههی 1970 شرکتهای انگلیسی گزارشهایی در زمینهی مسئولیتهای اجتماعی
خود منتشر کردند که میتوان ازجمله آنها به گزارش در مورد مشتریان و اجتماع
که بیشتر توسط بخش دولتی انگلستان منتشر میگردید، گزارش مربوط به کارکنان
که شامل حسابداری منابع انسانی میشد و گزارش در مورد محیط زیست اشاره
کرد. در دههی 1980 و 1990 بیشتر مسائل محیطی مورد توجه دولتمردان قرار
گرفت (گری، اون و ادامس[2]، 1996).
از لحاظ نظری، حوزهی مسئولیت اجتماعی شرکت با مشکلاتی مشابهای در تعریف
مفهوم مسئولیت اجتماعی روبهرو میباشد. تعدد و چندگانگی روشها و ابعاد
این مفهوم پیچیده، ارائه گزارش عینی از اجزای آن که بیشتر ذهنی و اغلب
ارزیابی آن بر اساس معیارهای مربوط به زمینههای اخلاقی و یا اجتماعی
میباشد را دشوار کرده است (دخیلی و انسی، 2012). تعریف اوّلیهی مسئولیت
اجتماعی شرکت به دههی پنجاه میلادی بازمیگردد (کارول[3]، 1999). اصطلاح مسئولیت اجتماعی شرکت به وسیلهی سه لغت که دربرگیرندهی آن است تعریف شده است : شرکت، اجتماع، مسئولیت، زو و تن[4]
(2008) مسئولیت اجتماعی شرکت را به عنوان فرآیند ایجاد ثروت، ارتقاء مزیت
رقابتی شرکت و حداکثر کردن ارزش ثروت و منافع ایجاد شده برای جامعه بیان
کردهاند، که به طور کلی تعهد و توجه کسب و کار به کیفیت زندگی کارکنان،
مشتریان، جامعه محلی و کل جامعه را در جهت توسعهی اقتصادی پایدار مدنظر
دارد (هولمه و واتس[5]،
2000). مسئولیت اجتماعی شرکت اغلب به طبقات اقتصادی، اجتماعی و محیطی
تقسیم میشود که با توجه به تعریف مرکز جهانی توسعه پایدار کسب و کار، به
عنوان تعهد کسب و کار در توجه به توسعهی اقتصادی پایدار، کار کردن با
کارمندان، خانواده، جامعهی محلی و به طور کلی جامعه در جهت بهبود کیفیت
زندگی تعریف شده است (کارنا[6]،
2004). مسئولیت اجتماعی شرکت عموماً به طریقهای از تجارت و نیز خلق
ارزشهای اجتماعی اطلاق میشود که بر طبق و حتّی فراتر از الزامات قانونی،
اخلاقی و خواستههای عمومی و اقدامات قانونی در پاسخگویی به ارزشهای
گروههای ذینفع است (لوتکنهورست[7]،
2004؛ واداک، بودول و گراوس، 2002). با این حال، در تمام تعاریفی که
دانشمندان در مورد مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکتها ارائه کردهاند، این باور
عمومی وجود دارد که فراتر از تلاش برای به حداکثر رساندن سود شرکت،
سازمانها و شرکتها نقشی حیاتی در حل مشکلات جامعه بازی میکنند. ایدهی
اساسی مسئولیت اجتماعی شرکتها این است که آن منعکسکنندهی ضرورتها و
پیامدهای اجتماعی موفقیت در کسب و کار میباشد (بابالولا، 2012).
در
حالی که رفته رفته تأکید بر تکالیف اجتماعی شرکتها رو به گسترش میباشد و
بر رابطهی شرکتها با ذينفعان تأثیر میگذارد، هیچ اتفاق نظری بین اهل
تحقیق در مورد این که دلایل و تأثیرات برنامههای اجتماعی سازمانها چیست
وجود ندارد. این عدم اتّفاق نظر در مورد این که چه فعالیتهایی از سازمان
دقیقاً تکلیف اجتماعی سازمان نامیده میشود نیز وجود دارد و همان طور که در
ادامه خواهیم دید تعاریف متعددی برای تکلیف اجتماعی سازمان ارائه گردیده
است که اغلب آنها به خاطر شفاف نبودن موجب میشوند که ساختن یک تئوری و
همچنین ابزارهای اندازهگیری مشکل باشد (ويليامز و همکاران[8]
2006) شکلگیری موضوع تکلیف اجتماعی به دهههای آغازین قرن بیستم و هنگامی
که شرکتهایی چون فورد و کارنیج شروع به ایجاد مؤسسات غیرانتفاعی در جهت
توسعهی اجتماع نمودند بازمیگردد. تکلیف اجتماعی شرکتها در دهههای پنجاه
و شصت میلادی مورد توجه بیشتری واقع گردید. هنگامی که شرکتها با سؤالاتی
در زمینهی نقش خود در جامعه مواجه شدند و چندین تئوری در این زمینه در این
دهه ارائه گردید (کلارک[9]، 2000)
تعاریف اوّلیهی مسئولیت اجتماعی شرکتی به دههی پنجاه میلادی بازمیگردد (کارول[10]،
1999). در دههی شصت میلادی اوّلین کوششها برای ارائهی یک ایده و تصویر
بهتر و دقیقتر شروع شد. سه محقّق مربوط به موضوع در آن زمان دیویس، فردریک
و مکگوییر[11]
میباشند. دیویس اوّلین فردی بود که به قدرت سازمانها و مسئولیتهای
اجتماعی اشاره کرد. او تکلیف اجتماعی شرکت را تصمیمات و رفتارهای بنگاه که
دلایل اتخاذ آن حداقل فراتر از مرزهای سازمان میباشد تعریف کرد. شکست در
بالانس و موازنه کردن قدرت و مسئولیت اجتماعی درنهایت میتواند به زوال
بنگاه بیانجامد. فردریک تکلیف اجتماعی شرکت را وسیلهای برای بهبود رفاه
اجتماعی ـ اقتصادی جامعه عنوان میکند، امّا تحقیق جامعتر را در این زمینه
مکگوییر در مقالهای تحت عنوان تجارت و جامعه انجام داد و مفهوم تعهّد
اجتماعی را فراتر از تعهّد اقتصادی و قانونی شرکتها دانست (والکر[12]، 2007)
علیرغم روند موجود در جامعه، فریمن[13]
در سال 1962 عنوان کرد که بنگاههای تجاری فقط و فقط در رابطه با سودآوری
در قبال سهامداران خود مسئول هستند هر چند که این نظریه مورد قبول
پژوهشگران دیگر واقع نگردید. (والکر،2007) در دههی هفتاد میلادی هیلد در
مقالهی خود تحت عنوان «تعهدات اجتماعی تجارت : جامعه و شرکت 1960-1900»
این ایده را مطرح کرد که تکلیف اجتماعی شرکتها باید در رابطه با سیاستهای
واقعی که بنگاهها انجام میدهند مورد توجه قرار گیرد (هيلد[14]، 1970). (ایلز و والتون[15]، 1974) تکلیف اجتماعی شرکتها را بسیار وسیع دانستند و آن را بالاتر از فعالیتهای اقتصادی شرکتها قلمداد کردند.
تلاشهای اوّلیه برای تعریف تعهّد اجتماعی شرکتها محدود به فهم عمومی از
قضیه بود و با پیشرفت موضوع تعاریف دقیقتری ارائه گردید. به طور مثال
جانسون (1971) به وضوح به نقش ذینفعان شامل کارمندان، تأمینکنندگان و
توزیعکنندگان و اجتماعات محلی علاوه بر سهامداران تأکید میکند که در اصل
یکی از اوّلین تلاشها برای معرفی مدل ذینفعان میباشد جانسون (1971)
آبوت و مونسن[16] (1979، به نقل از والکر، 2007) شرکتهای مجلهی فورچون 500[17]
را از حیث تکلیف اجتماعی مورد سنجش قرار دادند و مشاهده کردند که گروههای
مختلفی در داخل و خارج سازمانها تحت تأثیر این مقوله قرار میگیرند.
دههی هشتاد میلادی در پیشینهی تحقیق از این جهت اهمیّت دارد که اصطلاحات و مفاهیم جدیدتری همچون کارایی اجتماعی شرکتها[18] و جهتگیری اجتماعی شرکتها[19]
مطرح شدند. در این دهه محققان زیادی به آزمایش تأثیرات تعهّد اجتماعی شرکت
بر سودآوری پرداختند (به طور مثال اپرله، کارول و هارت فیلد[20]، 1985؛ دراکر[21]، 1984؛ کوچران و وود[22]، 1984؛ مکگوییر، ساندگریم و شیویز[23]،
1988). نقطهی مشترک همهی این مطالعات این است که تعهدات اجتماعی را به
عنوان یک فرصت بالقوه برای سازمانها تلقی کردند و این عبارت که شرکتهای
مسئول و متعهد، شرکتهای سودآور هم هستند، ماحصل این مطالعات بود( کارول
،1979) در طی دههی نود میلادی همچنان مباحث موجود در دههی هشتاد تعقیب
میشد ولی با این تفاوت که هر چه تکلیف اجتماعی شرکتها به زمان کنونی
نزدیک میشود مرزهای آن نیز گستردهتر میگردد و گروههای بیشتری را شامل
میشود و بیشتر جنس استراتژی به خود میگیرد. کاستکا، بامبر و شارپ (2004)
بیان میکنند که مفاهیمی که مسئولیت اجتماعی شرکتها بیان میکند در گذشته
شامل دغدغههای محیط زیست، روابط عمومی، نوع دوستی شرکتها، مدیریت منابع
انسانی و روابط با اجتماع نامیده میشد. تعریفهای مختلف و فراوان در رابطه
با مسئولیت اجتماعی شرکتها مؤید نکتهی دیگری نیز میباشد و آن این که
این تعریف از دیدگاه عملیاتی تا دیدگاه استراتژیک و در سطح جهانی و
دربرگیرندهی اجزای بیشتر تکامل داشته است (سايا[24]،
2001) همان گونه که مرور شد تعریف دقیق تکلیف اجتماعی شرکتها تاکنون یک
تعریف دقیق و واحد نبوده و نویسندگان مختلف هر یک زیر این چتر مفاهیم
مختلفی را ارائه کردهاند که صرفنظر از تعاریف متفاوت و بیشمار، برخی از
آنها به صورت وسیعتری به این موضوع نگاه کردهاند و حتّی توانستهاند
بسیاری از تعاریف دیگر را به صورت یک جا پوشش دهند (لانتوس[25]،
2001) با در نظر گرفتن هدف این پژوهش که بررسی نحوهی نگرش مدیران
شرکتهای ایرانی به مفهوم تکلیف اجتماعی میباشد نیاز به تبیین تعریف واحد
از مسئولیت اجتماعی شرکتها وجود داشت تا تصویری که مدیران ایرانی در رابطه
با مسئولیت اجتماعی دارند در این قالب بحث گردد و در ادامه برای این منظور
به مرور چارچوبهای ارائه شده در رابطه با مسئولیت اجتماعی شرکتها
پرداخته شده تا بر اساس دیدگاهها یک چارچوب مشخص به بررسی نحوهی نگرش
مدیران به مسئولیت اجتماعی شرکتها پرداخته شود.
چارچوب سه سطحی وود[26] (1991)
وود در سال 1991 سه سطح آنالیز و بررسی را شرح میدهد که به وسیلهی آن تعریف CSR را به سه سطح تقسیم مینماید و با این روش تحلیلی سبب ملموستر شدن مفهوم CSR میگردد. سطح اوّل تعریف وود سطح مؤسسه[27]
است. در این جا مسئولیت شرکتها به طور عمومی، بلندمدت و روابط آنها با
جامعه مورد بحث قرار میگیرد. در این سطح قسمتی از تئوریهای CSR مورد توجه قرار میگیرد که مربوط به قانونمندی CSR
از طریق جامعه به عنوان یک مفهوم یا روش تجاری میباشد و لذا برای همه نوع
شرکت و با هر گونه ابعاد و اندازهای قابل کاربرد است. تصویری که برخی از
شرکتها از CSR
دارند، منطبق بر این سطح از تعریف میباشد. سطح دوّم، سطح سازمانی
میباشد. در این سطح روشن میشود بنگاه دقیقاً در برابر چه کسانی
مسئولیتپذیر است. ذینفعان عمدهی بنگاه شناسایی میشوند. در این دیدگاه
روش ذینفعان ارایه شده توسط فریمن میتواند راهگشا باشد. وود
مسئولیتپذیری در این سطح را مسئولیت اجتماعی نامید. در مرور ادبیات موضوع،
فیچ[28] (1976)، ایلبرت و پارکت[29] (1973) و اسمیت[30]
(2003) مسئولیت اجتماعی بنگاهها را در این سطح تعریف کردهاند و به عبارت
دیگر مسئولیت اجتماعی بنگاه را مسئولیت در قبال ذینفعان عمده یا گاهی در
قبال شرکتها و شرکای شرکت که تحت تأثیر فعالیتهای بنگاه قرار دارند،
تعریف کردهاند.
وود سوّمین لایه را سطح فردی تعریف میکند. در این سطح، میزان و قدرت
تشخیص و تصمیمگیری مدیریتی در قبال ذینفعان مورد بررسی قرار میگیرد.
تصمیمگیری و تشخیص مدیران در این سطح به این نکته اشاره دارد که چه قدر
تکتک مدیران به ذینفعان بنگاه اهمیّت میدهند. هی و گری[31]
(1974) عنوان کردند که هر مدیری دارای ارزشهای مختص به خود میباشد که به
سختی قابل تغییرند. همچنین آنها دقّت کردند که بعضی از مدیران نسبت به
مسائل مربوط به مسئولیت اجتماعی شرکت خود دغدغهی بیشتری دارند.
چارچوب کارول
بدون شک در ادبیات موضوع، چارچوب کارول (1979) به عنوان پراستفادهترین
چارچوب نقل قول شده است. او عنوان کرد که تکلیف اجتماعی هر بنگاه را
میتوان از چهار منظر مشاهده نمود که پرداختن به آنها موجب ارتقای کیفیت
شهروندی هر بنگاه میگردد که این چهار منظر عبارتاند از منظر اقتصادی،
منظر حقوقی، منظر اخلاقی و منظر بشردوستی (نوعدوستی) و در ادامه بیان
میکند که این چهار منظر کاملاً از یکدیگر جدا نمیباشند و هر یک به
مثابهی یک زنجیره است که در یک طرف آن دغدغههای اقتصادی و در سوی دیگر
دغدغههای اجتماعی نهفته است ( کارول ،1979) .
تعهدات اقتصادی :
به طور کلی بنگاههای اقتصادی به عنوان واحدهای اقتصادی در جوامع برای نیل
به اقتصاد بهتر شکل گرفتهاند و تولید خدمت و کالا برای اعضای جامعه
اوّلین و بدیهیترین هدف بنگاههای اقتصادی میباشد. به همین خاطر نقش
اوّلیه و اصلی بنگاهها تولید کالا یا خدماتی است که جامعه از آنها انتظار
دارد و این فرآیند موجب تولید سود برای بنگاه میگردد که گاهی اوقات این
دیدگاه و نگرش به این صورت تغییر مییابد که هدف بنگاه حداکثر ساختن سود
است. به هر حال باید توجه داشت که دیگر اهداف و فعالیتهای بنگاه در سایهی
فعالیتهای اقتصادی معنی پیدا میکنند و اگر بنگاه اقتصادیی سودده نباشد
دیگر فعالیتهای وی مورد سؤال خواهد بود ( کارول ،1979).
تعهدات حقوقی : جامعه
از بنگاهها فقط نمیخواهد که سودده باشند بلکه همچنین میخواهد مطابق با
قوانین و مقررات رفتار نمایند. به عبارت دیگر، در «قرارداد اجتماعی» بین
جامعه و بنگاههای اقتصادی، جامعه از بنگاهها و شرکتهای اقتصادی میخواهد
که در یک چارچوب حقوقی و قانونی سودده باشند. مسئولیتهای حقوقی
دربرگیرندهی یک مجموعه از دستورالعملهای اخلاقی است که برای تجارت
عادلانه توسط قانونگذاران وضع شده است. این نوع از مسئولیت بنگاه را در
اصل میتوان لایهی دوّم از هرم تعهدات اجتماعی بنگاه برشمرد ولی همچون
تعهدات اقتصادی از نوع پایهای و اجباری میباشند که در صورت عدم پرداختن
به آنها موجب زوال بنگاه میگردد.
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 42
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
برچسب ها:
دانلود مبانی نظری مسئولیت اجتماعی شرکت مبانی نظری مسئولیت اجتماعی شرکت دانلود مبانی نظری مسئولیت اجتماعی شرکت مسئولیت اجتماعی مسئولیت