مقدمه
برنامه ریزی یکی از وظایف مهم مدیریت است که مانند؛ پلی زمان حال را به
آینده مربوط می کند. اهمیت برنامه ریزی از اینجا آشکار می شود که منابع اعم
از مادی و انسانی کمیابند. همچنین عوامل محیطی مانند؛ شرایط سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی، علمی و تکنولوژیکی به سبب تغییر دایمی غیرقابل پیش بینی و
ناپایدارند. مضافاً این که برای استفاده از این منابع محدود و کمیاب و در
تخصیص آنها و تعیین اولویتها همواره رقابتهای شدیدی وجود دارد(ایران نژاد
پاریزی و ساسان گهر،1383).
سازمانها و مؤسسه های اداری امروز، به حدی پیچیده شده اند که بدون اقدام
به برنامه ریزی های دقیق، امکان ادامه حیات ندارند. برنامه ریزی مستلزم
آگاهی از فرصتها و تهدیدهای آتی و پیش بینی شیوه مواجه با آنها
است(رضائیان،1386).
برنامه ریزی استراتژیک عوامل اساسی خطر آفرین محیطی را تحلیل کرده و راه
حل هایی که با احتمال بیشتر برای رسیدن به هدف را كه مناسب تر است ارائه می
دهد. به عبارتی، برنامه ریزی استراتژیک فرایند تعیین اهداف سازمان و اتخاذ
تصمیم درباره طرح های جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آن اهداف است.
با
وجود اهمیت برنامه ریزی استراتژیک، هنوز در بسیاری از سازمان ها تاثیر
حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده و حتی در بعضی از
مواقع مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه می دانند. به عقیده بعضی از
اندیشمندان برنامه ریزی استراتژیک بیانگر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده
است. به عبارتی، مدیران از طریق برنامه ریزی استراتژیک به امر آینده سازی
می پردازند. کاربرد برنامه ریزی استراتژیک، همراهی سایر بخش ها نظیر R&D.MIS و توسعه منابع انسانی را می طلبد که خود به عنوان یک تحول در بهبود و توسعه سازمان باید آن را برشمرد)کیانی ،1382).
تعريف برنامه ریزی
برنامه
ريزي عبارتست از فرايندي داراي مراحل مشخص و بهم پيوسته براي توليد يك
خروجي منسجم در قالب سيستمي هماهنگ از تصميمات. برنامه ریزی فكر كردن راجع
به آينده يا كنترل آن نيست بلكه فرايندي است كه ميتواند در انجام اين امور
مورد استفاده قرار گيرد. برنامه ريزي، تصميمگيري در شكل معمول آن نيست بلكه
از طريق فرايند برنامه ريزي، مجموعهاي از تصميمات هماهنگ اتخاذ ميشود.
برنامه ریزی ميتواند براي زمان حال يا آينده انجام شود (شرکت توسعه خدمات
بهار).
بر
طبق اين تعريف، تصميم گيريهاي مقطعي و ناپيوسته و اتخاذ سياستها براي
پيشبرد سازمان در زمان حال يا آينده برنامه ريزي نيستند. برنامه ريزي متكي
بر انتخاب و مرتبط ساختن حقايق است. حقايق مفاهيم واقعي، قابل آزمون و
اندازهگيري هستند. ديدگاهها، عقايد، احساسات و ارزشها به عنوان حقايقي
تلقي ميشوند كه فرايند برنامه ریزی بر اساس آنها سازمان داده ميشود.
همانطور كه اشاره شد برنامه ريزي صرفاً يك فرايند تصميمگيري نيست بلكه
فرايندي شامل روشن ساختن و تعريف حقايق و تشخيص تفاوت بين آنهاست يا به
عبارتي گونهاي فرايند ارزيابي است كه در پايان آن، در انتخاب حقايق
ارزيابي شده تصميم گيري ميشود.
برنامه
بياني روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصميمات است. برنامه خروجي فرايند
برنامه ريزي است اما برنامه ريزي يك فرايند پيوسته است كه بيش از اتخاذ هر
تصميمي آغاز شده و پس از اجراي آن تصميم ادامه مييابد. برنامهها تهيه شده و
اجرا مي گردند (جاسبی،1382).
محاسن برنامهريزي
1- اهداف سازمان را فقط در چارچوب برنامهريزي ميتوان تحقق بخشيد.
2- برنامهريزي زمينه را براي اجراي تصميمات فراهم ميكند.
3-
برنامهريزي در سطوح مختلف به مديريت كمك ميكند تا طرحهاي آينده خود را
بطور سيستماتيك انجام داده تا حداكثر نتيجه را بدست آورد.
4- با رشد سريع فنآوري و تنها در چارچوب برنامهريزي ميتوان تطبيق با رشد مورد نظر را تامين كرد.
5- بطور غير مستقيم ما را به سوي رشد اقتصاد كلان برده و از هدر رفتن عوامل توليد جلوگيري ميكند.
6- بودجهبندي را موجب گشته و در نتيجه ابزار كنترلي به دست ميدهد.
7- روحيه گروهي را بالا برده و در نتيجه ابزار كنترلي را موجب ميشود (سيد جوادين، 1383).
انواع برنامهريزي
1- برنامه های راهبردی(استراتژیک):
برنامه هایی که برای کل سازمان طراحی می گردد و به دنبال تعیین اهداف کلی
سازمان و تعیین موقعیت سازمان در جامعه است، برنامه های راهبردی می نامند.
این نوع برنامه ها بلند مدت بوده و با توجه به شرایط و عوامل محیطی مؤثر،
شامل موارد کلی است و توسط برنامه های عملیاتی و کوتاه مدت تفسیر می
شوند(زارعی متین،1380).
برنامه های استراتژیک، دوراندیشی سازمان یافته ای است که مراحل زیر را در بردارد:
الف) تعیین مأموریتها و هدفهای دور برد.
ب) تفکیک مأموریتها به هدفهای کمّی و کیفی کوتاه مدت، که این عمل را اصطلاحاً هدف گذاری می نامند.
ج) تعیین خط مشی ها یا سیاستها
د) طرح ریزی و برنامه ریزی اجرایی(تاکتیکی)(رضائیان،1379).
2- برنامه های عملیاتی:
برنامه هایی که در پی تعیین چگونگی تحقق اهداف کلی است. برنامه ریزی به
منظور تحقق اهداف کلی سازمان در بخش ها و واحدهای مختلف، برنامه ریزی
عملیاتی است(زارعی متین،1380).
توالی برنامه ریزی عملیاتی عبارت است از:
الف) تهیه برنامه کوتاه مدت(تعیین بودجه و زمانبندی)
ب) تعیین معیارهای عملکرد و موقعیت(کمیت، کیفیت و هزینه)
ج) بازبینی و تعیین موارد انحراف
د) تهیه برنامه جدید(رضائیان،1379).
3- برنامه های کوتاه مدت:
شامل هدفها و برنامه های عملیاتی است و فعالیتهایی را تنظیم می کند که در
دوره زمانی یک سال یا کمتر انجام می شود.برای مثال، برنامه های ماهانه،
هفتگی و حتی روزانه در واحدها، همه برنامه های کوتاه مدت تلقی می گردند.
4- برنامه های میان مدت: بطور عموم محدوده زمانی بین یک تا پنج سال دارد و شامل هدفها و برنامه های کوتاه مدت است.
5- برنامه های بلندمدت:
شامل هدفها و برنامه های راهبردی است که ممکن است بیش از پنج سال طول
بکشد، اگر چه افق دقیق زمانی هر برنامه از سازمانی به سازمان دیگر تفاوت
دارد. در محیطهای پویا، و پیچیده، مدیران ممکن است نتوانند برای دوره ای
طولانی تر از پنج سال برنامه ریزی کنند، بنابراین برنامه های راهبردی آنان
می تواند دوره کوتاهتری را در برگیرد. در محیطهای با ثبات افق زمانی یک
برنامه راهبردی می تواند ده تا بیست سال باشد( فیضی،1378).
6- برنامه های معین: هنگامی
که برنامه ها دقیق، معین و روشن بوده و نحوه دستیابی به اهداف آن دقیقاً
مشخص و واضح باشد و در هیچ نقطه ای ابهام و جای تفسیر وجود نداشته باشد،
برنامه های «معین» نامیده می شود. برای مثال مدیری که در جستجوی افزایش 20%
فروش برای 12 ماه آینده است، همچنین روش های دستیابی به هدف مذکور، معین و
بودجه لازم تخصیص داده شده باشد.
7- برنامه های هدایتی:
گاهی اوقات امکان طراحی برنامه های معین به دلیل نامطمئنی زیاد در عوامل
محیطی درون و برون سازمانی وجود ندارد. بنابراین برنامه های هدایتی با مشخص
کردن راهنمایی کلی برای مدیران، درجه انعطاف پذیری بیشتری را می سازند، در
واقع این گونه برنامه ها با توجه به شرایط محیطی تفسیر و به کار گرفته می
شوند. برای مثال، افزایش سودآوری بین 5 تا 10% در آینده یا بهبود موقعیت
سازمان در بازار(زارعی متین ،1380).
از
دیدگاه دیگر، برنامه ريزي از جنبه ماهيت به برنامه ریزی فيزيكي، برنامه
ريزي سازماني، برنامه ريزي فرايند، برنامه ريزي مالي، برنامه ریزی وظيفهاي
و برنامه ريزي عمومي دستهبندي مي شوند(رضائیان،1377).
سبک های برنامه ریزی
1- تعیین اهداف کلی سازمان براساس نظر شخصی و قضاوت فردی مدیران صورت می پذیرد.
در
این سبک، مدیر با اتکاء به بینش و آگاهی خویش و قدرت خود در سازمان به
تعیین راهبرد می پردازد و قاعده و ضابطه خاصی بر نحوه برنامه ریزی حاکم
نیست.
2- مدیران با توجه به راهبرد وضع شده قبلی و با ایجاد تغییرات جزئی و تدریجی در آنها به تعیین راهبردهای سازمانی می پردازند.
در
این سبک، از تحولات گسترده و جهشی خبری نیست و سازمان بتدریج و گام به گام
خود را با شرایط جدید وفق می دهد، تغییرات راهبردی، مخاطره بسیار کمی را
به همراه داشته، اما ایجاد سازگاری با شرایط متحول بیرونی به سرعت امکان
پذیر نمی باشد.
3- سبک دیگری که برنامه ریزی راهبردی یا جامع نام دارد، تعیین راهبردهای سازمانی براساس نظم و قاعده خاصی انجام می پذیرد.
در
این سبک مراحل ویژه ای به طور منظم دنبال می شود. از آنجا که اتکاء به
نظرهای فردی در تعیین راهبردهای سازمان در همه احوال کارساز نبوده و همچنین
شیوه تغییرات جزئی نیز برای تعیین راهبرد در شرایط متحول امروز کافی به
نظر نمی رسد، سبک برنامه ریزی راهبردی از سوی اغلب صاحبنظران مدیریت
مؤثرترین شیوه تعیین اهداف و راهبردها قلمداد می شود(زارعی متین،1380).
ويژگيهاي برنامهريزي
در مورد برنامهريزي سه ويژگي را برميشمرد:
1 - برنامهريزي چيزي است كه ما بيش از هر كار ميكنيم، يعني تصميمگيري مبتني بر پيشبيني است.
2
- برنامهريزي هنگامي لازم است كه موقعيتي كه ما ميل داريم در
آينده بدان دست يابيم متضمن مجموعهاي از تصميماتي باشد كه متكي
به يكديگر، يعني با يك نظام تصميمگيري مواجهيم.
3
- برنامهريزي فرايندي است كه درجهت ايجاد يك يا چند موقعيت آتي
سوق داده ميشود كه دلخواه هستند و بهنظر ميرسد اتفاق نميافتند مگر
كاري صورت گيرد (براين كوبين).
باتوجه به موارد ذكر شده كه در برنامهريزي استراتژيك نيز صدق
ميكند ويژگيهاي ديگري كه ميتوان براي برنامهريزي استراتژيك
برشمرد به شرح زير است.
منعكسكننده ارزشهاي حاكم بر جامعه؛
توجه به سوال اصلي و اساسي سازمان؛
تعيين چارچوبي براي برنامهريزي و تصميمگيري مديريت؛
ديد درازمدت و توجه به افقهاي دورتر سازمان؛
ايجاد پيوستگي و انسجام در عمليات و اقدامهاي سازمان در دورههاي زماني طولاني؛
فراگيري برنامهريزي عملياتي سازمان و جهت بخشي به آنان.
دو پرسش مهمي كه سازمان در اجراي برنامهريزي استراتژيك با آنها مواجه است عبارتند از:
1 - فعاليت موسسه چيست‚ 2 - چرا اين فعاليت را دارد‚
براي پاسخ به سوال اول بايد رسالت موسسه تعريف شود و پرسش دوم
به انتخاب و تعيين اهداف موسسه مربوط ميشود(گلوك،1375).
رسالت
تعريف رسالت ميتواند آنقدر كلي و مبهم باشد كه حاوي و حامل
معناي مشخصي نباشد و يا تنها جنبه تبليغاتي عمومي داشته باشد و از
ايدهآل سخن بگويد كه مطمئناً هرگز بدانها نخواهد رسيد. به عقيده
پيتر دراكر عدم وجود يك فلسفه وجودي تنها مهمترين علت شكستهاي
بازرگاني است.
رسالت
يا ماموريت شامل تعريف روشني از دامنه فعلي و موردانتظار كسب و كار
درچند سال آينده است. رسالت يا ماموريت نشاندهنده نوع كسبوكاري
است كه سازمان در آن فعاليت ميكند. اعضاي سازمان بدون داشتن
چشمانداز موفقيت از چگونگي تحقق رسالت سازمان آگاهي نخواهند داشت.
به بيان ديگر رسالت، هدف سازمان و يا اينكه چرا سازمان وظايفي را
انجام ميدهد، مشخص ميسازد.
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 78
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
برچسب ها:
دانلود مبانی نظری برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی مبانی نظری برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی دانلود مبانی نظری برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی منابع انسانی برنامه ریزی استراتژیک