مفهوم هوش و تعاريف آن
ارائه تعريف از هوش، امر بسيار دشواري است. اکثر روانشناسان بر اين امر که هوش، پايه شناختي پيشرفت را تشکيل ميدهد، اتفاق نظر دارند. هوش، معمولاً زيربناي شايستگي يا توانايي يادگيري است، حال آن که پيشرفت تحصيلي بر کسب شايستگي استوار است. با اين همه، روانشناسان در مورد ماهيت و ريشههاي شايستگي بنيادي با استعدادهاي يادگيري، توافق کامل ندارند (گنجي، 1392). چندين راه براي تعريف هوش وجود دارد (حسنزاده و ساداتيکيادهي، 1392):
هوش عبارت است از توانايي يادگيري؛
هوش عبارت است از توانايي فرد در تطبيق با محيط؛
هوش عبارت است از توانايي تفکر انتزاعي.
میزان زیرکی، عقل، فهم و تحلیل انسانها بر اساس هوش سنجیده میشود. هوش، جلوه استعدادهای خاص شما است. عقل از دریچه هوش خودنمایی میکند. هر اندازه که عقل بارور میشود، سطح حکمت، دانایی و خردورزی ارتقاء مییابد. انتظار میرود هوش، سطح حساسیت افراد را نسبت به موضوع یا مسالهای همراه با دقت نظر، نشان دهد (حمیدیزاده، 1386). وکسلر[1] در سال 1958، هوش را به عنوان يک استعداد کلي شخص براي درک جهان خود و برآورده شاختن انتظارات آن تعريف کرد. از نظر وکسلر، هوش ميتواند اجتماعي، عملي و يا انتزاعي باشد و نميتوان آن را از ويژگيهايي مانند پشتکار، علائق و نياز به پيشرفت مستقل دانست (پاشاشريفي، 1391). هنمون[2] هوش را ظرفیت فراگیری دانش و تسخیر دانش تعریف نموده است (پیرخائفی، 1382). همچنين، گردآوري و يكپارچگي تواناييهاي فرد براي انجام هدفمند كارها، فكر كردن و اقدام، رفتار موثر و مفيد در محيط كار نيز از ديگر تعاريف هوش است (ضرابي، 1383). يکي ديگر از تعاريف هوش، عبارت است از مجموعه تواناییهای شناختی که امکان کسب دانش و یادگیری و چگونگی حل مشکلات را فراهم میسازد (رزقي رستمي و آقایار، 1389).
نیکرسون و پرکینز[3] (1985) در طبقهبندی خود که از هوش ارائه کردند، معتقدند که هوش از 5 توانایی سازگارانه، قیاسی، استقرایی، مفهومی و فهمیدنی تشکیل شده است (پیرخائفی، 1382):
1) توانایی تغییر رفتار به گونه سازگارانه در نیل به یادگیری[4]: به اعتقاد نیکرسون و پرکینز، بسیاری از نظریهپردازان بر ملاک سازش با محیط، به عنوان یکی از مهمترین نشانههای هوش تاکید کردهاند. بنابراین از نظر آنان اولین توانایی هوش قابلیتی است که سبب میشود فرد سازشی یادگیرانه با محیط داشته باشد؛
2) توانایی استدلال کردن به گونهای قیاسی[5]: این توانایی در هوش، سبب میشود تا فرد به یک استنباط منطقی از پدیدهها برسد؛
3) توانایی استدلال کردن به گونهای استقرایی[6]: این توانایی در کنار استدلال قیاسی باعث میشود فرد، فراسوی اطلاعات دریافت شده عمل کند و به کشف نقشها و اصول از نمونههای ویژه بپردازد. در حقیقت این توانایی نیاز فرد برای پیشبینی و تعلیم را برآورده میسازد؛
4) توانایی ایجاد و استفاده از مدلهای مفهومی[7]: این توانایی در کنار دو نوع استدلال قیاسی و استقرایی، مسئولیت شکل دادن رفتارهای عملکرد فرد را بر عهده دارد. یعنی سبب میشود که یک مدل برای فهم و تفسیر حوادث بنا شده و شیوهای موثر برای تطابق با جهان تدبیر گردد؛
5) توانایی فهمیدن[8]: این توانایی به گونهای تلویحی با خلاقیت ارتباط دارد. زیرا با توانایی نگریستن به روابط موجود در مساله و تخصیص معانی این ارتباطات به حل مساله مربوط است.
همچنين، تورديک[9] روانشناس معروفی که در دهههای 1920 و 1930 در تعمیم نظریه هوش نقش مهمی داشت، معتقد بود که هوش از سه مولفه تشکیل شده است (آقاحسینعلی شیرازی، 1387):
ü هوش اجتماعی[10]: منظور توانایی درک و فهم دیگران و ایجاد ارتباط با آنها است؛
ü هوش عینی[11]: منظور توانایی درک و حل مسائل از طریق دستکاری و به کارگیری اشیاء است؛
ü هوش انتزاعی[12]: منظور توانایی درک و فهم دیگران از طریق نمادهای کلامی و ریاضی است.
انواع هوش
انواع هوش از نظر گاردنر[13] عبارتند از (حسنزاده و ساداتيکيادهي، 1392):
1) هوش زباني (کلام)؛
2) هوش منطقي (رياضي)؛
3) هوش فضايي (قدرت تجسم عيني)؛
4) هوش جنبشي، بدني (تعادل اعضا، حرکات موزون)؛
5) هوش موسيقيايي (درک و توليد سيستم صوتي)؛
6) هوش بين فردي (مهارت برقراري رابطه با ديگران)؛
7) هوش درون فردي (بصيرت به خود).
البته گاردنر اذعان ميدارد که عدد هفت، عددي اختياري براي شمارش گونههاي مختلف هوش است و براي بيان چندگانه بودن استعدادهاي بشري هيچ عدد جادويي وجود ندارد.
از ديدگاه مشابه ديگري نيز آرمسترانگ هفت نوع هوش ارائه ميدهد (آرمسترانگ[14]، 1390):
P هوش زبان شناختی[15]: این هوش بر کلمات مبتنی است و به خبرنگاران، داستان سرایان، شعرا و وکلا مربوط میشود. افرادی که از این نوع هوش برخوردارند، میتوانند با واژههای گفتاری موثر به بحث کردن، متقاعد ساختن، سرگرم کردن یا رهنمود دادن بپردازند. آنها اغلب عاشق تفریح کردن با اصوات زبانی به صورت ایهام، بازی با کلمات و به کارگیری کلماتی هستند که تلفظ آنها مشکل است. این افراد با ولع میخوانند و قلم شیوایی دارند. گاهی اوقات بر اساس توانایی ذخیره کردن اطلاعات در حافظه، تا حدی کارشناس به شمار میروند. به عبارت دیگر سرآمد دانش و سواد هستند؛
P هوش منطقی – ریاضی[16]: (یا هوش اعداد و منطق) این هوش مربوط به دانشمندان، حسابداران و برنامهنویسان کامپیوتر است. «نیوتن» این هوش را به هنگام اختراع دیفرانسیل و انتگرال متجلی ساخت. همین طور «انیشتن» در ارائه نظریه «نسبیت» خود، از این هوش بهره گرفت. ویژگیهای فردی که از این هوش بهرهمند است شاملِ توانایی استدلال، استنتاج، اندیشیدن درباره مفاهیم علت و معلول، خلق فرضیه، جست وجوی نظامهای ادراکی و بهرهمندی از نگاهی عمدتاَ معقول به زندگی است؛
P هوش فضایي[17]: شامل تفکر در قالب تصاویر و تجسمها و توانایی درک تغییر شکل و خلق درباره جنبههای متفاوت دنیای بصری – فضایی است. چنین هوشی عرصههای فعالیت معماران، عکاسان، هنرمندان، خلبانان و مهندسان مکانیک است. کسی که اهرام مصر را طراحی کرد، به میزان قابل توجهی از این هوش بهرهمند بوده است. همچنین، افرادی چون «توماس ادیسون»، «پابلو پیکاسو» و «آنسل آدامز» نیز از همین هوش بهره گرفتهاند. افرادی که دارای هوش فضایی زیاد هستند، حساسیت دقیقی در مشاهده جزئیات دارند و میتوانند عقاید خود را به صورت گرافیکی به وضوح ببینند، نقاشی و یا طراحی کنند و خود را به آسانی با فضای سه بعدی تطبیق دهند؛
P هوش موسیقیایی[18]: ویژگيهای مهم این هوش قابلیت درک، ارزیابی و ساختن ریتمها و ملودیها است. هوش موسیقیایی در مغز افرادي وجود دارد که شنوایی خوبی داشته باشند و بتوانند آوازی موزون بخوانند و با اندکی توجه، برگزیدههای متفاوت موسیقیایی را بشنوند؛
P هوش جسمی– حرکتی[19]: که هوش ضمیر فیزیکی نام دارد و عبارت است از: استعداد کنترل حرکات بدن و نیز در دست گرفتن ماهرانه اشیا. ورزشکاران، هنرمندان، مکانیکها و جراحان به میزان قابل توجهی از این نوع هوش بهرهمند هستند. چارلی چاپلین نیز کسی بود که برای اجرای برنامههای مبتکرانه همیشگی خود از این هوش استفاده میکرد. افرادی که از این هوش برخوردارند، عملگرا بوده و حس لامسهی خوبی دارند و باید به طور مداوم بدن خود را حرکت دهند و در برابر مسائل واکنشهای اساسی نشان دهند؛
P هوش میان فردی[20]:این هوش توانایی درک سایر مردم و کار با آنها است. به ویژه مستلزم داشتن قابلیت درک دیگران و مسئول بودن در برابر حالات روحی، خلق و خوی، نیات و تمایلات آنان است. کسی که از هوش بین فردی برخوردار است، ممکن است فردی بسیار دلسوز و دارای حس مسئولیت اجتماعی مانند «مهاتماگاندی» و یا شخصی متقلب و مکار مثل «ماکیاولی» باشد؛
P هوش درون فردی[21] (یا هوش ضمیر درونی): فردی که چنین هوشی دارد، میتواند به راحتی احساسات خود را درک کند و آنها را از میان انواع بسیار متفاوت حالات عاطفی درونی تشخیص دهد و این خودشناسی را برای غنا بخشیدن و هدایت زندگی خویش به کار گیرد. مشاوران، دانشمندان و افراد صاحب مشاغل آزاد، از این هوش برخوردارند. آنها ممکن است افرادی بسیار درونگرا بوده و از ژرف اندیشی، مشاهده و سایر اَشکالِ کاوشِ عمیقِ روح، بهره گیرند. از سویی دیگر، ممکن است بینهایت مستقل، بسیار هدفمند و فوقالعاده خویشتندار باشند.
در یک تقسیم بندی دیگر انواع مختلف هوش عبارتند از: هوش اجتماعی[22]، هوش عملی[23]، هوش فرهنگی[24]، هوش سازمانی[25]، هوش معنوی[26]، و ... . دراین مبحث به توضیح مختصر این چند نوع هوش میپردازیم:
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 77
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
برچسب ها:
دانلود مبانی نظری ارتباط اعتماد سازماني و هوش هيجاني مبانی نظری ارتباط اعتماد سازماني و هوش هيجاني ارتباط اعتماد سازماني و هوش هيجاني اعتماد سازماني هوش هيجاني