فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 63
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
نظریه های مرتبط با بزهکاری
این پرسش همیشه برای صاحبنظران مطرح بوده که چرا برخی مردم مرتکب قانون
شکنی و جنایت میشوند حال آنکه دیگران مرتکب چنین اعمالی نمیشوند.
دیدگاههای موجود را می توان در چند گروه عمده طبقه بندی کرد:
1 - بزهکاری جنبه ارثی و ذاتی دارد: این دیدگاه که قدیمیترین نظریه مرتبط
با ارتکاب جرم میباشد معتقد است که " گرگ زاده عاقبت گرگ میشود گرچه که
با آدمی بزرگ شود " و عقیده دارد که ژنتیک و تآثیرات آن در رفتار و منش
افراد همواره اثبات شده و غیرقابل انعطاف میباشند. " سزار لومبروزو [1]
" که به سبب تحقیقات علمی و تجربی متعدد در علم جرمشناسی، لقب "پدر
جرمشناسی جدید" را به خود اختصاص دادهاست نیز معتقد بود که در افراد
جنایتکار برخی ویژگیهای فیزیکی خاصی همچون فکهای قوی، صورتی خشن و در عین
حال دارای بهرههای هوشی پایینتر از متوسط وجود دارد که آنها را بیش از
سایرین به سمت ارتکاب انواع جرایم سوق میدهد. چنانچه بزهکاری را یک عنصر
موروثی بدانیم بنابراین اینطور نتیجه میشود که بزهکاری در بعضی خانوادهها
که دارای ویژگیهای جسمی مشابه هستند بیشتر باشد یعنی اینکه میانگین تعداد
فرزندان والدین مجرم بیش از والدین غیرمجرم است؛ طبق گزارشهای " اوسبورن [2] " و " وست [3]
" (1979) : «نزدیک به 40درصد فرزندان والدین بزهکار مرتکب بزهکاری شده
بودند در صورتی که این مقایسه با والدین غیر بزهکار فقط 13درصد بود» (پوت
واین و سامونز، 1972، ص 51).
2 –
اعمال و رفتار افراد همواره از آموزش و یادگیری ناشی میشود: طبق این
دیدگاه شرایط محیطی و اکتسابی همچون خانواده، دوستان و ... که فرد در طول
زندگی با آنها در ارتباط میباشد مؤثرترین عامل در ایجاد رفتارهای
بزهکارانه و یا برعکس اخلاقی در افراد محسوب میشود (فدائی، 1375، ص 8).
3 - «شرایط و اوضاع و احوال اجتماعی-اقتصادی پدیدآورنده بزهکاری است: طبق
این دیدگاه عواملی همچون فقر و یا برعکس ثروت زیاد، محرومیت، تبعیض،
بیسوادی و فرهنگ عموم جامعه میتواند در گسترش خشونت و جنایت مؤثر باشد»
(همان، 1375، ص 9).
4
- عوامل روانشناختی، بیماریها و اختلالات شدید روانی (روانپریشی) در
بزهکاری افراد مؤثرند: این دیدگاه بیان میکند که تعارضات روانی، ضربات
مغزی و صدمات ناشی از آنها که سلامت روانی افراد را تهدید میکنند در
ارتکاب بزهکاری در افراد نقش مهمی دارند (همان، 1375، ص 9).
5
- نقش بزهدیده یا مجنیعلیه در پدید آمدن بزه اهمیت دارد. طبق این دیدگاه
رفتار یک فرد ممکن است وی را در معرض رفتار مجرمانه از سوی دیگری قرار
دهد. این دیدگاه نیز ارتباط میان عوامل روانی با پدیده جرمزایی را بیان
میکند و به نقش مهم و تآثیرگذار مسائل روانشناسی و روانپزشکی جنایی در
برخورد با بزه و کاهش آمار جرایم اشاره دارد (همان، 1375، ص 11-10).
در مکاتب مختلف روانشناسی تیپها یا صفات شخصیتی توصیفهای گوناگون دارند.
«برخی تمام اعمالی که یک فرد انجام میدهد را اختصاصی میدانند که به طور
مجزا آموخته میشود و به شیوهای با یکدیگر ترکیب نمیشوند که بتوان صفات
یا تیپها را از آن استنباط کرد و لذا مفروض دانستن هرگونه مفهومی مانند
شخصیت را نمیتوان الزامی دانست و گروهی دیگر معتقدند فعالیتها و اعمال
مختلف قطعآ در مقولههای گسترده و کلی که صفات و تیپهای شخصیتی از آنها
ناشی میشوند با یکدیگر ارتباط دارند و مفهوم شخصیت در روانشناسی کاملآ
ضروری است. طرفداران نظریه نخست بر این باورند که رفتارهای انسان حاصل
یادگیری است و این موضوع که بدون یادگیری هیچ رفتاری، بجز رفلکسهای
غیرارادی بدوی، امکان وقوع ندارند حقیقتی غیرقابل تردید است. اما نظریه دوم
باعث میشود که در میان افرادی که درعمل به احکام جامعه خود؛ اعم از
قوانین مدون و یا غیرمدون، تخلف میکنند در جستجو شباهتها باشیم و در
نهایت به این نتیجه میرسیم که علت این امر که چرا برخی از مردم به ارتکاب
اعمال مجرمانه وسوسه میشوند درحالی که دیگران اینگونه نیستند را به
گونهای نظامدار درک کنیم» (صابری و محمدی، 1384، ص 65).
برای درک بهتر لازم است نتایج پژوهشی که در کانادا توسط " هابز[4] " و " تیلمن[5]
" روی گروهی از رانندگان که مکررآ تصادف میکنند و گروهی دیگر که تصادف
نکرده بودند انجام شده را بیان کنیم که در نهایت مشخص شد که «از گروه نخست
34درصد قبلآ در دادگاهها محاکمه شده بودند، درحالی که از گروه دوم فقط پای
یک درصد افراد به دادگاه کشیده شده بود؛ همچنین از گروه اول 17درصد در
دادگاههای نوجوانان سابقه محکومیت داشتند درحالی که این آمار برای گروه دوم
2/1درصد بود. از گروه اول 18درصد برای مؤسسات اجتماعی و 14درصد برای
درمانگاههای بیماریهای مقاربتی افرادی شناخته شده بودند ولی در گروه دوم
بین صفر تا یک درصد از افراد با این مؤسسات آشنایی داشتند. سپس شخصیت
رانندگان مستعد تصادف مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه بدست آمد که
نسبتهای نامعلومی از افراد دارای صفات پرخاشگری، بی باکی و جامعهستیزی
بوده و نسبت بزرگی از افراد این گروه به اختلالات رواننژندی مبتلا
بودهاند و اینها صفاتی هستند که در میان مجرمین با وفور بیشتری مشاهده
میشوند» (همان، 1384، ص 66-67). در نهایت به نظر میرسد که رفتار انسان
باید از دیدگاه کلی مورد ارزیابی قرار گیرد و کلیت رفتار انسان با شخصیت او
در ارتباط است.
«انسان همیشه محصول شخصیت خود و موقعیتی است که در آن زندگی میکند» (کینیا، 1376، ص 88). واژه "شخصیت[6]"
در حیطه روانشناسی، جامعه شناسی و روانپزشکی بدون اغراق بیشترین و متنوع
ترین تعاریف را به خود اختصاص دادهاست و تقریبا هر نویسندهای دیدگاه خاص
خود را دارد. بدین ترتیب بدیهی میباشد که پافشاری بر یک تعریف خاص عاقلانه
نیست. روانشناسی علم مطالعه رفتار میباشد و برای هر فرد نوعی مبنای زمینه
ساز وجود دارد که نافذ و پایدار است و میتوان این مبنا را همان "شخصیت"
یا از دید برخی نویسندگان "منش" نامید. (لازم به ذکر است که میان واژههای
شخصیت و منش[7]
تفاوتهایی وجود دارد ولی از حوصله این بحث خارج میباشد). منش در نظر "
دکتر کینیا " عبارت است از اینکه « هر فرد در برابر محرک واحدی، واکنشی
مخصوص به خود بروز میدهد که معرف شخصیت و منش خاص اوست که این جنبه
اختصاصی شخصیت هرکس، همان " منش " اوست که از منش کسان دیگر متمایز است
(همان، 1376، ص 8) ». برخی دیگر منش را اینگونه تعریف میکنند: «منش همان
شخصیت آرمانی یا عملی است که عوامل اخلاقی و فرهنگی در آن سهیم و دخیل شده و
رفتار فردی را به گونهای خاص جهت داده و رهبری میکنند ... منش یک انسان
میتواند خوب یا بد باشد که آن را از اعمال و رفتارش میسنجند و درباره او
قضاوت میکنند و معیارهای خوبی یا بدی معمولآ مجموع انعکاسهای قواعد
اخلاقی و مذهبی اکتسابی در رفتار است» (فدائی، 1375؛ ص 8-12) ". آدلر[8] نیز عقیده دارد «که شخصیت همان سبک زندگی است، سبک خاصی که هرکس برای کنار آمدن با محیط به کار میبندد» (آشتیانی، 1392، ص 18).
واژه شخصیت در کتاب روانپزشکی آکسفورد اینگونه تعریف میشود: «واژه شخصیت
به خصوصیات بادوام و ثابت یک شخص که به وسیله روشهای رفتاری در محیطهای
گوناگون و متنوع نشان داده میشود اطلاق میشود» (گراهام، 1999، ص 36).
تعاریف در این زمینه متعدد میباشد اما آنچه از آنها برمیآید این است که
منش هر فرد مبین تمایلات اصلی گوناگون و گاهی متضاد میباشد که به صورت
مستمر و در تمام طول زندگی وجود دارد و زمینهای مؤثر و نافذ برای سایر
صفات و عادات اکتسابی میباشد.
برچسب ها:
اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری دانلود تحقیق اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری اختلالات روانی بزهکاری تحقیق اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری