تعداد صفحات 59
استرس شغلي
استرس شغلي را مي توان روي هم جمع شدن عاملهاي استرسزا و آن
گونه وضعيتهاي مرتبط با شغل[1]
دانست كه بيشتر افراد نسبت به استرسزا بودن آن اتفاق نظر دارند. براي نمونه يكي
از وضعيتهاي پراسترس[2] و
مرتبط با شغل اين است كه از يك سو كارگر يا كارمند در معرض خواست ها يا فشارهاي
زياد در محيط كار قرارگيرد و از سوي ديگر براي برآوردن اين خواستها وقت محدودي در
اختيار داشته باشد و طبيعي است كه چون نمي تواند از پس انجام آنها برايد با
ايرادگيريهاي پي در پي سرپرستان روبه رو ميشوند به بيان ديگر استرس ناشي از شعل
، استرس است كه فرد معيني بر سر شغل مشخصي دستخوش آن مي شود (تيموري، 1383).
در اين تعريف چند نكته نهفته است: شخص مشاغل تا چه اندازه از
تجربه برخوردار است ( كارآزموده است يا
تازه كار) ميزان قدرت و ضعف او درمقابله با شرايط موجود چقدر است و چه نوع شخصيتي
از خود در محيط كار نشان مي دهد. اين تعريفها هر يك از دو نوع خود مناسب است زيرا
يكي به جنبههاي معيني از محيط كار تاكيد دارد و ديگري به ويژگيهاي و جنبههاي
معيني از شخصيت فرد توجه دارد. تعريفي كه ما از استرس شغلي مي كنيم چنين است:
كنش متقابل بين شرايط كار و ويژگيهاي فردي شاغل به گونه اي كه
خواست هاي محيط كار و در نتيجه فشارهاي مرتبط با آن بيش از آن است كه فرد بتواند
از عهده آنها برآيد اين تعريفبه بافت روابط خود با محيط نظر دارد. ( تيموري، 1383)
استرس شغلي با هر الگويي كه بررسي شود بيش از هر چيز به شناسههايي
براي شناخت آن نياز داريم اين شناسهها عبارتند از: نشانههاي رواني، نشانههاي
جسماني و نشانههاي رفتاري اين نشانهها است كه اغلب همراه با نارضايتي شغل بروز
مي كنكد يعني نارضايتي شغلي را مي توان يكي از شايعترين پيامدهاي استرس شغلي به
حساب آورد نارضايتي شغل نيز آثار و عوارضي دارد كه عمدتاً از نظر اقتصادي و
اجتماعي زيان آورند و براي فرد و سازمان و جامعه هزينههايي دارند. از آنجا كه
آثار نارضايتي شغل جدا از علت آن به خودي خود موجب شدت گرفتن استرس شغلي مي شوند
دور معيوبي بكار مي افتد از عمدهترين نشانههاي رفتاري نارضايتي شغلي عبارتند از:
غيبت از كار، رها كردن شغل، افزايش حادثههاي ناشي از كار وفقدان بهرهوري.