كودكان ناشنوا وكم شنوا گرومتجانسي را تشكيل نمي دهند.
اولين دليل آن است كه آنها كودكاني هستند كه تمام ويژگيهاي انفرادي كودكان ديگر رادارا مي باشند. ثانيا نقصي كه دارند نيز جنبه فردي دارد.انها همگي از نوع اختلال شنوايي رنج مي برند. اما درجه شدت اين اختلال وسني كه اختلال در آن رخ داده است، نوع اختلال وعلت آن همگي هر كودك را منحصر به فرد مي سازند.اين تفاوتها همراه باعواملي ديگر معلمان ويژه را با مشكلات تازه اي روبه رو مي سازند.
نكته اي كه در اين جا يادآوري آن از اهميت برخوردار است اين است كه نقص شنوايي بر توانايي هوشي تاثيري ندارد. اما بدون درمانهاي اوليه، اين نقص مي تواند بر رشد هوشي ونحوه ارتباط كودك با خانواده وديگران تاثير بگذارد.
تعاريف
عوامل متعددي درتعريفي كه ما از نقص شنوايي به عمل مي آوريم دخالت دارند. اين عوامل عبارتنداز: شدت نقص شنوايي، سني كه نقص در آن رخ مي دهد و نوع نقص.
شدت نقص شنوايي
شنوايي را معمولا با دسي بل (DB) كه نوعي سنجش نسبي شدت صوت است اندازه گيري وگزارش مي كنند. دي سي بل صفر نمايانگر شنوايي بهينه است. وجود نقص تا 26 دسي بل طبيعي است.از 26تا70 دي سي بل كم شنوا واز 71دي سي بل به بالا ناشنوا تلقي مي شود.
فري سينا (1974 Frisina) در تعريفي از نقص شنوايي، ابعاد فيزيكي وآموزشي آن را چنين توصيف كرده است:
شخص ناشنوا كسي است كه قدرت شنوائيش در حدي ناقص است كه فهم گفتار او از طريق گوش به تنهايي و يا به وسيله وسايل كمك شنوايي و يابدون آن را بامشكل مواجه مي سازد. شخص كم شنوا كسي است كه قدرت شنوائيش در حدي ناقص است كه فهم گفتار را ازطريق گوش به تنهايي و يا از طريق وسايل كمك شنوايي ويا بدون آن ها با مشكل مواجه ساخته اما از آن جلوگيري به عمل نمي آورد.